[ این قسمت : دروس دلربایی ]
کیم تهیونگ بعنوان یک استاد و دزدِ قلبها کارش واقعا حرف نداشت و این خودش دلیلی بود برای اینکه تیانگ و پیونگ بهش اعتماد کنن تا زندگیشون رو درست کنه، برای همین الان تو خونه، روی تشک هاشون دراز کشیده بودن و داشتن به کیم تهیونگی که با عینک و استایل بچه مثبت جلوی روشون ایستاده، نگاه میکردن. اون یه نقشه داشت.
_ خیله خب بابا، آقای جئون و بانی، خوب گوش کنید!
تهیونگ خطاب به باباش -که با پیژامه ی گشاد بین جونگکوک و پدرش که چهارزانو صاف تو جاش نشسته بودن، لش کرده بود- گفت و گلوش رو صاف کرد. ماژیکش رو در آورد و شروع به نوشتن یکسری چیزها روی تخته کرد بعد برگشت تا ادامهی حرفاش رو هم بگه.
_ این چیزهایی که اینجا مینویسم کارهایی هستن که باید تو این هفته انجام بدیم تا بعدش..
_ همو مخ کنیم!!
تیانگ با خوشحالی فریاد زد و پیونگ درحالیکه براش چشم میچرخوند کف دستش رو گذاشت رو صورت مرد و به عقب هولش داد _ آروم تر حرف بزن حَیوان..
جونگکوک بیتوجه به پدرهاشون که بازم درگیر بودن با نگاه مشتاقش کمی به جلو متمایل شد و آروم پرسید + درس اول لاس زدن؟!
تهیونگ با دیدن قیافهی کنجکاو و کیوت پسرخالش خم شد و درحالی که لپ هاشو تو چنگ میگرفت و براش فنبویی میکرد تائید کرد _ آیگو تو چقدر کیوتی.. آره بانی، لاس زدن!
[ درس اول : لاس بزن ]
جونگکوک روی نیمکت نشسته بود و داشت روزنامه میخوند. یه شالگردن گنده دور گردنش پیچونده و صورتش گل انداخته بود، داشت کاملآ از تنهایی هاش لذت میبرد که شخصی شیک پوش با قدم های بلند، هیکل رو فرم، پالتوی قهوهای رنگ و کفش های براق جلوی روش ایستاد و سمتش خم شد.
_ سلام جونِ دل!
کوک نگاهش رو از روزنامه گرفت و به پسرخالش که با نیشخند بهش زل زده، چشم دوخت.
_ پسری به خوشگلیِ تو، تنها اینجا چیکار میکنه؟
هرچند حدس زدن اینکه تهیونگ میخواد چی بگه سخت نبود ولی کوک با شنیدن این حرفش سرخ شد و نگاهش رو دزدید که انگشت های دراز تهیونگ زیر چونهاش قرار گرفتن و صورتش رو سمت خودش چرخوند.
_ به عشق در بوسه ی اول اعتقاد داری؟
+ چی؟!با اینکه جونگکوک برای شنیدن این حرف ها آماده بود اما بازم به طرز رو مخی استرس داشت.
_ فقط یک بوسه از لب های گلبرگیت کافیه تا اسیر عشقت بشم جونِ دل!
تهیونگ به صورت شیفته وارانه ای گفت و تو یه حرکت سریع که جونگکوک رو هول میکرد کنارش رو نیمکت نشست، دستشو تو دست گرفت و گذاشت روی سینه ی خودش.

ESTÁS LEYENDO
Crush | Vkook
Novela Juvenil[Completed] همه چیز از یه کراش ساده شروع شد. جایی که تهیونگ پسرخالهی خبیثِ جونگکوکه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! برشی از داستان: جونگکوک هر شب قبل از خواب دعا می...