09

295 58 6
                                    


امروز با صدای داد و بیداد از خواب بیدار شدم

با ترس از روی تخت بلند شدم و بیرون اومدم

کنار مامانم ایستادم و سعی کردم جلوی هر اتفاقی که قرار بود بین مامان و بابام بیوفته رو بگیرم ،و از مامانم حمایت کنم

اون اومد که منو با خودش ببره

لعنت حس میکنم یه بچه ی پنج سالم نه یه نوجوون نوزده ساله

داد زدم و نمی دونم چجوری اونو از خونه بیرون پرت کردم

اون بهم گفت دیگه بچه اش نیستم و باید قید ارث و بزنم

به هر حال که من چیزی ازش نمی خواستم

روی تخت نشستم که دیدم یه تماس از دست رفته از
فلیکس دارم

بهش زنگ زدم ولی جواب نداد

اوکی منتظرش میمونم

ولی...

چرا استرس دارم و بدنم داره میلرزه؟

diary (Complete)Where stories live. Discover now