ورفتم ......
The
پس کجان نیم ساعته خوشحالم بلند شم که اومدن خیالم راحت شد نیوفتادن به جون هم
غذاخوردن مون با کل کل منو جونگ کوک بود که یک ناشناس زنگ زد
جونگ کوک:بزار بلند گوو
تهیونگ:اونوقت چرا
جونگ کوک:چون همکاریم
تهیونگ:اعتراض نه بابا نمیدونستم باید حرف خصوصیمو با یه حیوون در میون بزارم
جونگ کوک:حیوون اسمته خواستم جوابشو بدم که جیهوپ گفت:محض رضای خدا اون تلفن کوفتیو جواب بده و بذار بلند گو دیدی یه ادمه مهمه برو یه جای خلوت منظورم از خلوت یه چیز دیگس منحرف نباشین
سرمو تکون دادم و گوشی رو گذاشتم وسط و وصلش کردم
نامجون:زیر پام الف سبز شد
حونگکوک:بله نامجون ریسمون بایدم الف سبز شه برات خوبه به هر حال گوسفندا الف میخورن
تهیونگ:......
شوگا و جیهوپ:.......
نامجون:رفتین دیدن پلیس
فاک فاک یادمون رفت شتتتت شتتت شتتت
تهیونگ:نه
نامجون:زود برین بعد یه لوکیشن میدم برین اونجا میگن دختر شب اونجا بوده
سر تکون دادیم
نامجون:خب من بهت میفرستم تهیونگ
تهیونگ:باشه و قطع کردیمو
و جونگ کوک رفت پولو حساب کنه و ماهم راه افتادیم
.
.
.
.
اخی رسیدیم رفتیم داخل پیش یه دختره و بهش گفتن سوهو(اسم پلیسه) کجاس و گفت:اسانسور طبقه 4 سمت راست اتاق 232
سر تکون دادیم و داخل اسانسور وایسادیم که دستی خورد به باسنم بهش نگاه کردم جونگ کوک
تهیونگ:به باسنم دست نزن
جونگ کوک:اخه حیفه باسن به یان خوشگلی زیر شلوارت باشه
منم کم نیاوردم و گفتم:دهنت قشنگه ولی حیف بازه
الان اینی که گفتم چه ربطی داشت نمیدونم فقط گفتم
جونگ کوک:اره دهنم برای بوسه بازه
تهیونگ:نه نه برای گوه خوردن بازه
جونگ کوک:....
جیهوپ و شوگا:🤣🤣🤣
در اسانسور باز شد و رفتیم دنبال اتاق بگردیم این نیس این نیس این هاش
تهیونگ:بیایین اینجاس و اومدن
Jhope
شوگا دستشو جلوی در باز کرد و گفت:کوچولو ها مقدم ترن با حرص یه مونگلی نثارش کردم و رفتم داخل مرده بیهوش بود که پرستار اومد
شوگا:پرستار کی بهوش میاد
پرستار:قبلش بهوش اومد هزیون میگفت
تهیونگ:مثلا چی
پرستار:میگفت اون اینجاس، منو نجات بدین و اینا
که همین حرفش باعث شد اون مرده با ترس چشماشو باز کنه و بگه:اون اینجاس، منو نجات بدین، اون میخواد ی.. که حرفش با خوردن یه تیر به دهنش تموم شد
ودففففففف
شوگا:اون دیگه چه کوفتی بود
جیهوپ:کوفتی به نام تیر
شوگا:.....
تهیونگ:دختر شب ممکنه اینجا باشه یا یه چیزه دیگه
شوگا:گوشیتو بده جیهوپ
جیهوپ:مگه خودت نداری
شوگا:بده
اوففف دادم بهش و زنگ زد به پلیس
جونگ کوک:سریع همه جارو ببندین هیچکس خارج و داخل نمیشه و پرستار سری تکون داد و همه جارو بعد از چند دقیقه بست
شوگا:سریع بیایید اینجا رو محاصره کنین
اونا یه جا وایسادن رفتم لباسشو دادم بالا اینم ممکنه یه قربانی باشه و روش حروف باشه و خوشبختانه یه حرف بود n این چیه خواستم به بچه ها بگم
که شوگا گفت: دنبالم بیایین ماهم رفتیم که متوجه یه سایه شدم و بدون خبر دادن رفتم دنبالش بعد دوید
و گفتم:وایسا ندوووو
انقدر دویدم که نگو پامم درد کرد دورو برمو نگاه کردم هیچکی نبود کجا رفت که دستم کشیده شد
جیهوپ:ولم کنین کمک کمک کنینننن
کمک
دختر شب:خفه شو
چشماشو دیدم اون اون دختر شبه
جیهوپ:دختر شب
دختر شب:بلند خندید ، خندش عجیبه
جیهوپ:کمککککککککک
که به یه زیرزمین رسیدیم که یکی اومد
ناشناس:دلم برات تنگ شده بود
جیهوپ:تو کی هستی
ناشناس:یه این زودی فراموشم کردی جیهوپ
جیهوپ اون اسممو از کجا میدونه
جیهوپ:هعی تو کی هستی
ناشناس:بزودی میشناسیم بیبی
و داد زدم کمککککککککک که دستمالی رو دور دهنم گذاشتن و چشمام سیاهی رفت
Suga
داشتیم همینطوری میرفتیم که
جونگ کوک:پس جیهوپ کو
تهیونگ:مشتمونه و برگشتین دیدیم نیست
شوگا:شتتت جیهوپ بدو بدو رفتیم سمت اتاق جیهوپ نبود فاک فاک
روبه تهیونگ کردمو داد زدم:حواست کجا بود
تهیونگ:اون پشتم بوددد
خودمو کنترل کردم و به جونگ کوک گفتم:برین بگردین اگه ادم غیر عادی دیدین دستگیرش کنین
و سر تکون دادنو بدو بدو رفتم دنبال جیهوپ صدای کمککککککککک میومد بدو بدو رفتم دنبال صدا
صدا کم کم میشد رفتم به یه زیرزمین رسیدم و
جیهوپ بیهوش بود و یه ناشناس اونو بغل کرده بود
شوگا:ولش کننین
ناشناس:تو دیگه کدوم خری
شوگا:ولش کنن
ناشناس:اون ماله منه به هیمن خیال باش
ماله منه ودففففففف بچچ اون ماله خودمه وای چی میگم ودففففففف زده به سرم
داشت میرفت یه تیر زدم به پاش
ناشناس:ایی پامممم پسره ی وحشی
که اون کس یکه پیشش بود یه چی گفت و اون ناشناس گذاشت زمین و بلند بلند خندیدن، خنده هاشون اکو میشد
ودففففففف اینا چشونه
و رفتم بدو بدو رفتم سمته جیهوپ بیهوش بود و یه دستمال دیدم دستکشی که داشتمو گذاشتم دستم و اون دستمالو برداشتم و بو کردم این بیهوش کننده بود(اسمه داروشو نمیدونم)
توی کیسه گذاشتم ممکنه با این بتونیم تشخیص بدیم اونا کی بودن
جیهوپ بغل کردم و بردم پیش بچه ها
تهیونگ اومد سمتش چی شده
روبه ه جونگ کوک کردم و گفتم:یه اب معدنی بیار
سر تکون داد و رفت
تهیونگ:با توام
همه چیو تعریف کردم
تهیونگ:ممکنه دختر شب باشه
شوگا:نمیدونم صورتشون دیده نمیشد حتی چشماشون
که جونگ کوک با یه اب معدنی اومد
اب معدنی رو ازش گرفتم و بازش کردم و ریختم رو جیهوپ
که بیدارش د
جیهوپ:ای سرممم
با نگرانی پرسیدم:حالت خوبه؟
یه من نگاه کرد و سرشو تکون داد و گفت:اون دختر شب بود
هممون با تعجب گفتیم:چی
جیهوپ:وقتی داشتیم میرفتیم یه سایه رد شد و من رفتم دنبالش داشت میدوید انقدر دویدم که پام درد گرفت دورو برمون دیدم هیچکی نبود که دستم کشیده شد و
بردتم چشماشو دیدم اون دختر شب بود و یه ناشناس یه چیزایی گفت، گفت میشناسم نمیدونم دیگه یادم نمیاد که عصبی شدم و داد زدم:خب میمردی میگفتی احمق یه چیزی میشد چی به نامجون میگفتم اخههه یکم عقب تو کلت نیست
جیهوپ:داد نزن سرم فهمیدی و بلند شد و رفت تهیونگ و جونگ کوک رفتن یکم زیاده روی کردن اخه یه چیزیش میشد چی اصلا به من چه
و رفتیم به ادرسی که نامجون گفت
جونگ کوک و جیهوپ باهم رفتن و منو تهیونگم باهم رفتیم
دلم میخواست با اون پسره ی رو مخ برم ولی اصلا چرا باید با اون برم
Jungkook
من میخواستم با اون ببره برم باسنش خیلی خوب بود ولی با این اومدم اینم خوب بود ولی من اینو با شوگا شیپ میکنم جرررر اگه بفهمه از دیک اویزونم میکنه
همینطوری میگشتیم که
جیهوپ:اونجارو
رفتیم پیشش یه ادم اونجا بود
جیهوپ زد بهش:هی اقا حالتون خوبه که مرده بلند شد
و یه چاقو فرو کرد به پهلوی جیهوپ و گفت:تو باید بمیری... میفهمی باید بمیری که یه تیر خورد بهش
ناشناس:پسره ی عوضی اون ماله منه
یا حسین من جیهوپ چقدر کراش داره
ناشناس داشت میومد سمتمون صورتش پوشیده بود اره خودشه همونی که شوگا هیونگ با دختر شب دیدش بلند شدم و اسلحه امو گرفتم سمتش و گفتم:جلوتر نیا
ناشناس:جیهوپ ببر بدووو
جونگ کوک:تو با دختر شب همدستی
ناشناس:الان وقتش نیست ببرش به بیمارستان
و بغلش کردمو بردمش
این مگه قاتل نیست ودففففففف
The
خداروشکر با اون پسره نیوفتادم
یا شوگا رفتیم اون خونه ی بزرگ و عجیبو بررسی کردیم
که متوجه یه چی شدم و به شوگا گفتم بیاد
دفترو برداشتم
شوگا:یه دفتر خاطرات
بازش کردم نصف جاهاش کنده شده بود
شوگا:کتابو میبریم
کلی گشتیم ولی هیچی بجز این دفتر چه پیدا نکردیم
و رفتیم بیرون که جونگ کوک بدو بدو با گریه اومد
Suga
جونگ کوک با گریه اومد
و جیهوپ و گذاشت زمین
جونگ کوک:هیونگ... هققققق... کمک کن نبض.. نبضش کمه
که با این حرفش سریع رفتم نبضشون گرفتم اروم میزد
تهیونگ:چی شده
از نگرانی و عصبانیت داد زدم و گفتم
شوگا: برو ماشینو روشن کن سریع میریم بیمارستان خون زیاد از دست داده تو ماشین تعریف میکنم
و جیهوپ بغل کردم و رفتم سمت ماشین
.
.
.
با عصبانیت گفتم:چش شده
جونگ کوک:ماداشتیم میگشتیم که یه مرد توجه مونو جلب کرد رفتیم پیشش که بلند شد و چاقو رو گذاشت رو پهلو جیهوپ و بهش گفت تو باید بمیری میفهمی باید بمیری که یکی بهش شلیک کرد و گفتم اون ماله منه
و بهمون گفت سریع بریم ولی عجیبش اینه که
تهیونگ با داد:چیه
جونگ کوک:اون همون ناشناسیه که جیهوپ با دختر شب دیدش
با این حرفش تعجب کردم چرا میخوان جیهوپ بمیره؟
چرا اون ناشناس نجاتش داد؟
سریع رفتیم سمت بیمارستان
و جیهوپ گذاشتم رو برانکارد و منتظر وایسادیم و به نام جونم زنگ زدیم و....
________________
خب من امروز دوتا پارت گذاشتم
و قراره پارت های بعد یه فیک های دیگه هم بنویسم و لطفا زحمت کشیدم ووت یادتون نره ممنون🥰😘
KAMU SEDANG MEMBACA
Complex mass+starting love
Romansaاسم فیک:جرم پیچیده+شروع عشق ژانر:پیچیده، صحنه های دلخراش، اسمات، رازالود کاپل:یونسوک, کوکوی خلاصه:یه پسر کاراگاه و معروف کره یه ماموریت سخت و پیچیده بهش میدن البته رئیسش با یک کارگاه دیگه همگروهش میکنه تا دنبال این جرم پیچیده برن و...... وضعیت:فعلا...