راستی اسم این قسمت یه بخشی از آهنگ
"Can't you see me"
تو بخش بومگیو تو ورس اول
اگه نمیدونین اول تهیون اهنگو شروع میکنه بعد هیونینگ و آخر بومگیو ^^⊱ ⊹𓈒 ⁺< ·𖥧· >⁺ 𓈒⊹ ⊰
یک سال و دو ماه بعد
-کجا بریم؟
امروز، روز استراحت اون پنج تا پسر بود و اونا تصمیم گرفتن تا برن توی شهر و یکم خوش بگذرونن.
-بیاین بریم بابلسر دریا.
یونجون به سوال سوبین جواب میده و بقیه موافقت میکنن.
چون ماشین ندارن، باید تاکسی بگیرن تا برن بابلسر و تاکسی رو از کجا میگیرن؟ آفرین، از داخل شهر. حالا باید از چه خیابونی برن داخل شهر؟ آفرین، از خیابون ساری. (چون خودشون تو خیابون ساری بودن)
بومگیو: باید پیاده بریم؟
هیونینگ: باید تا یه جایی پیاده بریم بعد تاکسی بگیریم به داخل شهر.
همینجور که هیونینگ کای گفت، باید تا سه قسمتی پیاده برن. خب، این مشکلی نداشت چون ادمن و پا دارن و قابلیت راه رفتن رو دارن، ولی یه چیزی به چشماشون خورد که باعث وایستادن اونا شد.
سوبین: این....
تهیون: مسجد ریحانه خانم....
یونجون: همونجایی که سه سال پیش عروسی گرفته بودن...؟
بومگیو: بخاطر دقایق همیشگی عروسیمون کنسل شده بود....
هیونینگ: یعنی اگه دقایق همیشگی نبودن الان ما....
سوبین: واقعا دستشون درد نکنه... مارو نجات دادن.
بومگیو: در بازه... بریم تو؟
بقیه با شک به بومگیو نگاه کردن ولی مهم نبود بگن «اره» یا «نه»، چون بومگیو به حرفشون گوش نداد و خودش جلو جلو رفت تو.
-کسی اینجا هست؟
بومگیو با اون صدای بلندش از کسی که معلوم کیه پرسید ولی کسی جواب نداد و بخاطر همین، بقیه چهار تا هم اومدن تو.
یونجون: در نمازخونه بسته!
هیونینگ: یعنی اینجا رو بستن؟
تهیون: چقدر فنامون قدرت داشتن که هم عروسی رو کنسل کردن هم مسجدو بستن.
YOU ARE READING
عروسی مذهبی | تیاکستی
Randomفردا با همدیگر، پنج تا پسر ایدول هستن که پدر و مادرشون به به دلیلی محبورشون میکنن با یه خانواده مذهبی ازدواج کنن. ولی توی عروسی اتفاقای عجیبی میفته.... و میفهمیم که واسه چی پدر مادرشون محبورشون کردن که ازدواج کنن... *شخصیت ها بجز خود تیاکستی تخیلی...