•نونا نونــــــــــا کجایی
-وای چه خبره کیوتی چی شده؟چرا داد میزنی؟اتفاقی افتاده؟
•یــــــا نونا آروم چقدر سوال میپرسی یکی یکی بعدشم من کیوت نیستم(نویسنده میخواد بره خودش و شهید کنه)
-باشه باشه تو کیوت نیستی حالا میگی چی شده بچه -_-
•یــــا بچه؟..من بچه نیستـــــم اوکی نونا من دارم میرم بیرون شب خونه نمیام بدون من شام بخورین
-باشه جیمینی مواظب خودت باشیـــا بای
بدون حرف از خونه خارج شد و سوار دوان(از بود درآوردی🥲😂،دوان موتورشه😐😂)شد.
به سمت بار Peace (آرامش)رفت،از موتورش پیاده شد و سمت بار رفت وارد شد و روی جای همیشهگیش نشت
•سوجو برای بیار
بارمن:چشم قربان
وقتی بارمن رفت نگاهش و به استیجی که کلی هر.زه داشتن خودشون و به هم میمالیدن داد.
(تو ذهنش میگه:)-هرزه های عوضی
وقتی سوجو رو میارن از افکارش بیرون میاد و ذهنش و به دنیای اطرافش میده
Flashback→
•ته ته من میخوام یکار خطرناک کنم قول بده مثل همیشه مخالفت نکنی باشه
¢بگو بچه جون به لبم کردی باشه مخالفت نمیکنم
•مرسی ته ته جونم خب ببین میخوام به ددی و پاپام بگم که کی هستم اما خب میترسم درسته خودشون گین ولی اونا همیشه دوست داشتن یه عروس داشته باشن
¢یــــا بچه یجوری گفتی میخیم یه ک.یری خیطیرنیکی کینیم قیل بیدی میخیلیفت نیکینی (فهمیدین چی شد داشت اداش و در میآورد😂)گفتم الان میخواد وارد باند مافیایی چیزی بشه احمـــــق خب ببین بچه برو پیششون و آروم بهشون بگو
•اها ممنون خودت تنهایی به این نتیجه رسیدی
¢جیمیــــــــنا مگه دستم بهت نرسه
End of flashback ←وقتی کاملا مست میشه از بار خارج میشه و به دوست دوستداشتنیش زنگ میزنم
با بوق مشغولی که تو گوشش پیچید سوار موتورش شد و به سمت خونه ته راه افتاد......خب منتظر بقیش بخونید گوگولیا😄💕
پارکمینجی خیلی لاوتون داره💜
ESTÁS LEYENDO
L̆̈ŏ̈v̆̈ĕ̈ B̆̈l̆̈ŭ̈ĕ̈
Romanceخب این اولین فیک منه و نمیدونم چطور میشه و من هیچ ایده ای برای ندارم و هروقت ایده ای داشته باشم مینویسم و خب هیچ اسپویلی هم نمیکنم چون خودمم نمیدونم چی میشه هیچ خلاصه ای وجود نداره😐🐈 𝒕𝒉𝒂𝒏𝒉 𝒚𝒐𝒖😄 ازتون ممنونم که این بوک و برای خوندن انتخ...