رابرت پلک هاش رو از هم فاصله داد. با تکون دادن بدنش متوجه سنگینی روی دست هاش شد. به دست هاش که با زنجیر احاطه شده بودن چشم دوخت و در آخر تونست جین رو کمی دور تر از خودش، کنار در ببینه.
"اینجا چه خبره؟"پرسید و سعی کرد دست هاش رو آزاد کنه.
جین قدم هاش رو با تردید مشهودی سمتش برداشت و خبری که مطمئن بود دوستش از شنیدنش خوشحال میشه رو بهش داد.
"دخترت الان بالا تو اتاق من خوابیده.""چی؟ چطور بدون اینکه آسیبی ببینه تونستی اینجا بیاریش؟"
《فلشبک 》
"منظورت از این حرف ها چیه؟ آنتونی کلارک کیه؟""لطفا سوال نپرس و فقط نکاتی که گفتم رو فراموش نکن. ما خیلی زود خودمون رو اونجا میرسونیم!"
"الو!؟ کارول؟"
گوشی رو سرجاش برگردوند و به هوسوک نگاه نکرد.
"فکر میکنی اون مرد واقعا چیز هایی میدونه؟""جین، تو بیشتر از نیم ساعته که داری با کارول صحبت میکنی و من تو این تایم کاری که گفتن رو انجام دادم. فقط کافی برم بیرون تا ببینیم گفته های اون مرد چقدر صحت داره."
جین انگشت هاش رو لای موهاش کشید و پلک هاش رو به هم فشرد.
"نه هوسوک، تو نمیتونی بخاطر چند تا جمله مزخرف بری بیرون. ما اون مرد رو نمیشناسیم و من فقط یه برادر دارم!"هوسوک مقابل جین ایستاد و دستش رو روی شونهی برادر بزرگش گذاشت. جین بعد از یک سال بیخبری حق نداشت که نگران حالش بشه از طرفی حسی بهش میگفت آنتونی کلارک یه چیزی میدونه و اطلاعاتش درباره این وضعیت اشتباه نیستن.
"وقتی داشتی باهاشون صحبت میکردی به اتاقت رفتم، رابرت رو به زیرزمین بردم و دست هاش رو با دستبند استفن بستم و بعدش با زنجیر اون رو به..."مردمک های جین بعد از شنیدن اسم رابرت و برده شدنش به زیر زمین اون هم توسط هوسوک، تا حد امکان بزرگ و صداش بلند تر از حالت نرمال شد.
"تو چطور اون رو به زیر زمین بردی!؟"پرسید و بیاینکه منتظر جواب برادرش بمونه راهی زیر زمین خونهش شد. وقتی چشم های بسته رابرت و خونی که از سرش روی زمین چکه میکرد رو دید با مشت هایی گره شده سمت هوسوک برگشت.
"حق نداشتی تا این حد خشن پیش بری. اون هنوز هم رابرتِ، دوست من، درواقع تنها دوست من!""من نمیخواستم خورده بشم و اون ها گفتن که دوباره زنده میشه، پس مشکلی نیست."
جین دلش نمیخواست مشتش رو به صورت برادرش بکوبه پس عصبانیتش رو با کوبوندن دستش به میز چوبی و فریاد زدن، تخلیه کرد.
"متاسفم!"هوسوک زیر لب گفت و وقتی واکنشی از جین ندید از این موضوع که چطور رابرت رو به اینجا اورد، گذشت.
"کلارک گفت اگه بوی اون ها رو بدیم مشکی برامون پیش نمیاد و اون ها دیگه علاقهای به خوردنمون نخواهند داشت. اینجوری میتونم هم دختر رابرت و هم لیزا رو به اینجا بیارم."
YOU ARE READING
-« 𝐑𝐉-𝟏𝟐𝟎𝟒 »-
Mystery / Thrillerاشتباه یکی میشه دلیل مرگ یکی دیگه! و دارویی که قرار بود جون یه دختر دوازده ساله رو نجات بده، جان شهروندان کیدرمینستر رو به خطر میاندازه... جین چطور میتونه با RJ-12 که ساخته دست خودشه مبارزه کنه؟ ≔ Genre: Thriller, Dram با فیکشن RJ-1204 همراه باش...