《Part 1》

107 21 14
                                    

(هشدار نویسنده : توجه کنید اگه روحیه لطیفی دارین یا از صحنه های شاید ترسناک و اینجوری چیزا خوشت نمیاد بهتون پیشنهاد میکنم این پارت رو نخونین چون زد و خورد و الفاظ رکیک داره که احتمالا دوست نداشته باشین اگه هم خوندین عواقبش پای خودتونه بعدا نفرینم نکنین در کل پیشنهاد من اینکه کسایی که بالای ۱۵ سال هستن این قسمت رو بخونن بوس به همتوننننن😗)

.............................Season II..............................

گاهی اوقات غمگینی، گاهی اوقاتم شور و ضعف داری
و گاهی در انتظار رسیدن به یک زمان به خصوصی هستی ؛ جوری که انگار از لحظه تولدت برای زندگی کردن بهت تکلیف داده شده
که با تموم وجودت با روش خودت اون تکلیف رو انجام بدی

《Part 2》
《پارت دوم》

.........................زیر چتر های شهر................................

آسوده از پایان یافتن دورهمی کوچیک بی فایده شون روی کاناپه خیس از مشروب نشست و همونطور که به پیام های بی سر و ته دوس پسر ساده لوحش پاسخ میداد باقی مانده بطری سوجو سر کشید و اجازه داد ذهن خسته ش فارغ از درگیری ها ، اتفاقات عجیب غریب و تماس های مشکوک تجدید قوا کنه هرچن این آرزو درست قبل از بخواب رفتن با صدای شکستن مشکوکانه پنجره اتاقش ناکام موند

مغزش به دلیل حجم زیادی از الکل وارد شده به بدنش درک صحیحی از موقعیت پیش رو نداشت پس فقط لنگ لنگان و مست سمت در نیمه باز اتاق صرفا بخاطر فهمیدن علت شکستگی راه افتاد ولی با کوبیده شدن در به میز کنار و پدیدار شدن جفت مردمک های تیره تازه به ماجرای زنگ های گاه و بی گاه فرد ناشناس و تهدیداش پی برد و بی توجه به سایه دنبال کننده تلوخوران و ترسیده خود رو از خونه به بیرون پرت کرد و خیابان های خلوت تر از همیشه رو پشت سر می‌گذاشت ایده ای راجب مقصدش نداشت فقط میدویید تا در برابر مرگ ناخوشایندش مقاومت به خرج بده که با کشیده شدن موهاش توسط فرد ماهر مجبور به توقف شد

درحالی که با جیغ زدن درخواست کمک میکرد دستان لرزانش رو به تن مرد قوی روبرو به امید رهایی کوبید که درنهایت موجب عصبانیت شدیدش و کوبیدن شدن سرش به تیر برق کناری شد

-بهم رحم کن خواهش میکنم بزار زنده بمونم هرکاری بگی انجام میدم من هیچ گناهی نکردم لطفااا

هراسان و التماس کنان کلمات رو به لب های ترک خوردش اورد و قاتل کلافه از شنیدن حرفای تکراری از زبون قربانیان بظاهر مظلوم بی اهمیت به فریاد های دردناک هدف جدید ، با میله سنگین همراهش به قصد کشت ضربه دیگری به صورتش زد که اینبار صدای خردشدن استخوان های دخترک فراری گوش های تیزش رو نوازش کرد و البته که اون عاشق این نوع از صداهای ناهنجار و فانتزی بود ولی با دیدن تقلا های همچنان اون خوشی کوتاه مدتش جا به احساسات منفی داد
با شل کردن انگشتان کبود شده لوله رو به زمین انداخت و برای تنوع در روش کشت چاقوی تیز مخفی شده در جیبش رو بیرون آورد و در کسری از ثانیه چندین مرتبه شکمش رو پاره و محض اطمینان از زنده نماندن او لبه برنده فلز رو به شاهرگ گردن خم شده دختر بیچاره نزدیک و همزمان با به زبان آوردن جملاتش به زندگی اش خاتمه داد و بلافاصله با فوران خون سرخ مواجه شد

-میخوای بدونی چه گناهی کردی؟ گناه تو خبر دادن از بازگشت هرزه قدیمی چوی بومگیو بود گناه تو شناختن اون بود گناه تو خط خطی و بازی کردن با اعصاب و روان من بود

ریلکس گف و بعد از قرار دادن کارت ضربدر به معنای حذف شده میان پاهای مقتول کاملا عادی با پاک کردن شواهد بجا گذاشته محله بدون دوربین سئول رو ترک کرد

.........................زیر چتر های شهر................................

میدونم کم بود ببخشید🥲 وقت امتحاناس یونو؟

و اینکه شاید الآن دقیق متوجه نشین کی به کیه ولی به زودی میفهمین تو پارتای آینده بطور کامل مشخص میشه

مرسی که میخونین و ووت میکنین یا نظر میدین

راستی اگه خودتون فیکی نوشتین یا فیک جذابی سراغ دارین بگین منم بخونم اینروزا حوصلم سرمیره😂
راستی اگه فیکتون رو خوندم و ووت نکردم یادم بندازین چون اغلب آفلاین میخونم و ووتا محسوب نمیشن
وی کرم دارد تمام سریال ها و فیک هایش را در وقت امتحانا می بیند و میخواند*

𝔘𝔫𝔡𝔢𝔯 𝔱𝔥𝔢 𝔠𝔦𝔱𝔶 𝔲𝔪𝔟𝔯𝔢𝔩𝔩𝔞𝔰[✓شروع مجدد برای آپ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora