𝔓𝔞𝔯𝔱 1

4.5K 393 64
                                    

پنج ماه بعد از ازدواجشون*

_اخ.. لعنتی کوک درد میکنه.. اه.. انقد فشارش نده!!

لحن لرزونش جونگ‌کوک رو مردد کرد.
دستاش رو قفل دستاش کرد و پیشونیش رو بوسید.

_یکم دیگه تحمل کن کراسیوی.. داره تموم میشه عزیزم!

با اشاره به تتو ارتیست گفت سریع تمومش کنه... با اینکه اسرار واسه زدن تتو کار جیمین بود اما الان به شدت پشیمون بود.
حس میکرد اون سوزن استخونش رو هم سوراخ میکنه... به هرحال جای حساسی هم بود.
ترقوه برای زدن تتو دردش بیشتر بود.
حتی زدن اون پیرسینگ های فاکی روی نیپل هاشم انقدر درد نداشتن...

_اصلا چرا باید اسم تو رو تتو بزنم؟

با لحنی که معلوم بود داره درد زیادی رو تحمل میکنه روبه جونگ‌کوک گفت و دستای سردش رو بیشتر مشت کرد.
جونگ‌کوک تکخندی زد و به دیوار تکیه داد... دستاش رو تو جیب شلوارش فرو برد و با نیشخند به چهره ی عرق کرده ش خیره شد... لعنت حتی تو این وضع هم زیبا و جذاب بود.

_چون کراسیوی مال کسی جز جئون جونگکوک نیست؟!

امگا پوفی کشید و وقتی سوزن تتو کار از گوشت سرخ شده ش خارج شد نفسش رو اروم بیرون داد و نیم خیز شد.

_ولی من میخواستم یه خورشید تتو کنم.. همین!

اینه رو از دست جونگکوک گرفت و ترقوه و تتوی جدیدش رو نگاه کرد.
زیبا بود!
با خط شکسته و پررنگی اسم الفاش حک شده بود.
مال جونگ‌کوک بود!

انگشت جونگ‌کوک تتو رو به نرمی لمس کرد و بوسه ای روش کاشت.

_خب جک.. حسابت رو برام پیامک کن!

جک سرشو تکون داد و بی توجه به اونا به سمت مشتری که تازه وارد شده بود، رفت.
جونگ‌کوک دست امگاش رو گرفت و کمک کرد از روی تخت پایین بیاد.

از اون زیر زمین سرد و بخار گرفته بیرون اومدن و به سمت ماشینشون رفتن.

_کجا بریم؟

در ماشین رو براش باز کرد و خودش هم از طرف دیگه سوار شد و ماشین رو راه انداخت.

_بریم شام بخوریم عزیزم.

قار و قور شکمش به دنبال حرف جونگ‌کوک سکوت ماشین رو بهم زد.

جونگ‌کوک با خنده دستش رو روی شکم جیمین کشید و اخم محوی کرد.

_این صدا از شکم تو بود یا توله مون.. هوم جیمینا؟

امگا با خجالت دستش روی دست جونگ‌کوک گذاشت.

_هردومون.. ما واقعا گشنه مونه بابایی!

خنده ی جونگکوک بلندتر شد و از لحن بامزه ی کراسیویش ضعف کرد.

گونه ی جیمین رو کشید و بوسی براش فرستاد.

_من الان دوتا بیبی دارم...

𝐾𝑟𝑎𝑠𝑖𝑣𝑖𝑒_S2Where stories live. Discover now