part 6

381 65 4
                                    

صبح روز بعد( دوشنبه)

خب
همیشه زندگی باب میل آدم پیش نمیره
این جمله ایه که خیلیا میگن و میدونن
اما بعضی بهش باور ندارن
یکیش خود من
آخه واس من تقریبا هیچوقت اونجوری که می‌خواستم پیش نرفته

دیشب با ۳ سال زندگی روزمره ام خداحافظی کردم و الان تنها خاطره شون تو این دفتر باقی مونده.

بگذریم
امروز برای من (جیمین) یه تغییره

نمی‌دونم خوبه

یا نمی‌دونم بده

اما داشتم به نوشتنشون فکر میکردم

درست مثل سه چهار سال پیش
وقتی که سال آخر مدرسه بودم و هر روز بعد از مدرسه به کافه میرفتم روزام خیلی سخت بودن

در واقع اولین روزایی بودن که داشتن اجتماع بزرگتری به غیر از مدرسه رو نشونم میدادن

بعدشم که اون اتفاق نحض افتادو باعث شد دیگه مدرسه نرم
یادمه سال آخر خودم درسا رو خوندم و به زور گذاشتن دیپلم بگیرم.

اونوقتا با نوشتن خودم رو آروم میکردم
الان به نوعی داره واسم تکرار میشه

(مینویسم تا اگه روزی ازشون خلاص شدم، فقط یه خاطره بمونه که بعداً بتونم بخونمش
و بهشون بخندم:)

این کاغذا سفیدن و من باید پرشون کنم
دو سه ماه دیگه تولدمه
اونوقت بیست و یک سال میشه که دارم اینجا نفس میکشم
این یعنی اگر شانس بیارم و از بابام به ارث برده باشم،
نصف زندگیم رو گذروندم.😁😁

(اگر شبا وقت داشتم اتفاقات روزو ثبت میکنم)

با صدای آلارم گوشی که ساعت ۱۰ رو نشون میداد، از افکارش بیرون اومد و دفترچه قدیمیش رو بست.

امروز دیگه پاش نیازی به آتل نداشت و می‌تونست بازش کنه. واسه همین ساعت کوک کرده بود تا صبح بتونه یکم پیاده روی کنه. عادت داشت به این کار.

بعد از اینکه اوضاع مادرش رو چک کرد، صبحانه پنی رو داد، خودشم یه چیزی خورد و از خونه بیرون زد.

هوا دیگه خنک شده بود؛ واسه همین تنها بلیزری( ژاکت ورزش) که داشت پوشید و هنزفیری گوشش گذاشت و راهی خیابون شد.

حال امروزش در واقع نشون دهنده این بود که اگر اون وقت آزاد داشت، می‌تونست بیشتر به خودش رسیدگی کنه. بالاخره شاید بعد از مدت ها از روال عادیش خارج شده و تونسته چیز دیگه ای رو تجربه کنه.
همیشه که رو روال بودن خوب نیست, درسته؟!

هیچ ایده ای از مسیری که داشت طی میکرد نداشت
اما خب غریزه کار خودشو می‌کنه
به طوری که نفهمید کی از کافه سر درآورده.
وقتی که رسید اونجا، برای چند لحظه فقط فضاش رو بررسی کرد.
همه چیز مثل گذشته بود
به غیر از یه چیز
این دفعه دیگه به عنوان باریستا و یا کسی که مسئولیت داره اینجا نبود.
بدش نمیومد یه سری بزنه

darling❣️ ( vminkookOnde histórias criam vida. Descubra agora