𝗽𝗮𝗿𝘁 𝘁𝗵𝗿𝗲𝗲:𝗳𝗲𝗲𝗹𝗶𝗻𝗴

315 44 29
                                    

A few weeks later :

با پاش ضربه ای به سنگ زد و دور شدنشو با چشماش دنبال کرد جسمش اینجا بود اما فکرش یه جای خیلی دور تر

این پسر جدیدی که پاشو تو زندگیشون گذاشته بود میتونست کاری کنه هیونگش مثل قبل بشه ؟
میتونست کاری کنه که مثل چند سال خونه ی گرمشون مملو از خنده های جین بشه ؟

میتونست جین رو به زندگی برگردونه ؟

حتما میتونست اون تونست دستپاچگیه هیونگش رو برای اولین بار ببینه درسته اون پسر عجیب بود و تو چند ثانیه رنگ موهاش و حتی چشماش عوض شده بود

اما اینها مهم نبود مهم لبخند هیونگش بود

انگار که با حس گرمی و نرمی چیزی رو گونش به زندگی برگشت ، گیج پلکی زد و تصویر پسر مو بلوند جلوی چشماش نقش بست

دستاش بدون هیچ فکری روی گونه صورتی پسر نشست و با انگشت شصتش اروم گونشو نوازش کرد
_بازم تا اینجا دویدی ؟

جیمین لبخندی زد و چشماش هلالی شکل شد
_دلم تنگ شده بود

جونگکوک لبخندی زد پس عشق اینجور بود اینکه هر روز صبح به امید دیدن خورشید زندگیش چشماشو باز کنه و هر بار با فهمیدن اینکه پسر بخاطر زودتر دیدنش تا اینجا میدوه از ذوق برای لبخند پسر بمیره و زنده شه

لباش روی شقیقه ی پسر نشست و زمزمه‌ی ارومش باعث بسته شدن چشمای جیمین شد
_من بیشتر جوجه

جیمین دستاشو دور گردن کوک حلقه و صورتشو تو گودی گردن کوک فرو کرد
_کوکی من باید برم پس لطفا محکم بغلم کن

کوک دستاشو دور کمر جیمین حلقه کرد و نفس عمیقی از عطر موهای جیمین گرفت
_نمیشه نری ؟

جیمین تک خندی کرد و سرشو روی شونه کوک گذاشت
_هوم شاید اگه برام بستنی بگیری نرم ؟

کوک خنده ای کرد و چونه اش رو روی سر جیمین گذاشت
_هوا سرده سرما میخوری همین الانشم لباسات مناسب نیستن

جیمین لباشو جلو برد و اخمی کرد
_خب بگو نمیخوام بخرم ... خسیس

جونگکوک دستاشو از دور جیمین باز کرد و اخمی کرد
_یاا من خسیسم ؟

جیمین سری تکون داد و سعی کرد لبخندشو بخوره
_مسئله اینه که تو خسیسی یا خسیس توِ ؟

جونگکوک چشماشو گرد کرد و هنوز سعی داشت اخمش رو داشته باشه
_یااا یاا پارک جیمین من ؟ من خسیسم ؟

جیمین اب دهنشو قورت داد و قدمی به عقب برداشت
_هستی

جونگکوک دوباره فاصله رو پر کرد و ابرویی بالا انداخت
_حرف اخرته ؟

جیمین سری تکون داد و قبل از اینکه بین دستای کوک اسیر بشه پا به فرار گذاشت
_صبر کن ببینم جوجه

 𝗔𝗣𝗛𝗥𝗢 𝗮𝗻𝗴𝗲𝗹Where stories live. Discover now