Adrian
بازم خواب تکراری بازم حرف و خاطرات نا مفهوم باز هم صحنه تصادفی که هیچوقت اتفاق نیافتاده بود باز حس قشنگی که با لمس صورتش توسط اون پسر اتفاق می افتاد باز دلتنگی برای فردی که هیچوقت ندیده بود و نمیشناخت
باشدت از خواب پرید و با لمس گونش متوجه اشکهایی که تو خواب ریخته شده بود شد
از تخت پایین پرید و مثل هروز سعی به فراموش کردن خوابش و شروع زندگی عادیش کرد
از اونجایی که امروز یکشنبه بود دانشگاه نداشت فقط یه ایونت با دوستاش داشت پس یه تی شرت اور سایز و شلواری که روش زاپ داشت پوشید موهای بلوندشو مثل هروز بالا زد و به تقویم نگاه کرد
۱۵اکتبر سال ۲۰۷۰
بعد از برداشتن کفشاش سراغ خواهر کوچکترش رفت
«مارتا زود باش باید زود بریم»
مارتا در حالی که سعی میکرد پوتینشو پاش کنه بیرون دویید
«بریم فقط قبلش باید بریم دنبال یکی از دوستام تازه از کره اومده و اینجاها رو خوب بلد نیست»...
۱ ساعتی میشد که رسیده بودن اما چیزی که اذیتش میکرد نگاه های عجیب و پر تعجب سان یانگ ( دوست مارتا که رفتن دنبالش ) بود
از اونجایی که آدم خجالتی نبود و تا حدودی کلافه شده بود رو به سان یانگ گفت
«چیزی رو صورتمه؟»
سان یانگ که دستپاچه شده بود با لکنت شروع به صحبت کرد
«نـ..ه ف..فقط تو شبیه آیدلمی
فقط رنگ موهات متفاوته خیلی از زمان فوتش میگذره و کسیرو با این شباهت بهش ندیده بودم»
چیزی که از بچگی زیاد میشنید این بود که شبیه کره ای هاست و تنها شباهتش به خانوادش موهای بلوندش بود که به پدرش رفته بود پس انتظار داشت آیدلش کره ای باشه
«آیدلت کیه؟»
«احتمالا اسمشو شنیده باشی و بهت گفته باشن جئون جونگ کوک عضو بی تی اس ۲۵ سالی میشه فوت کرده»
اسم به نظرش زیاد آشنا بود در حدی که تا اعماق قلبش درد گرفت
دیگه حرفی از بی تی اس و جئون جونگکوک نشد اما آدرینی که تا آخر ایونت مغزش مشغول بود و همین که به خونه رسید سراغ لب تابش رفت و سرچ کرد بی تی اس
عکس ها آشنا بود خیلی آشنا اما این بین توجهش به یکی از اعضای گروه که ظاهراً جونگکوک نام داشت افتاد اون دقیقا خودش بود فقط با رنگ موی متفاوت با دیدن تک تک عکس ها انگار قسمتی از خاطراتش زنده میشد
دست از سرچ نمیکشید
و هر لحظه بیشتر بغضی راه گلوش بسته میشد
٫دلیل مرگ جئون جونگکوک٫
سرچ کرد و روی enter کلیک کرد
دلیل مرگ:تصادف با ماشین در تاریخ ۸دسامبر ۲۰۴۵ که در این تصادف با همگروهی خود کیم تهیونگ در حالی که اطراف بوسان بودن تصادف کردن جئون جونگکوک به دلیل خونریزی داخلی قبل از رسیدن به بیمارستان فوت میکنه و کیم تهیونگ به دلیل ضربه مغزی دوروز بعد در حالی که تو بیمارستان بود فوت میشه
تمام اطلاعات مطابقت داشت تمامش با خواباش مطابقت داشت فکر میکرد سرش هر لحظه ممکنه منفجر شه
شباهت عجیبش به اون آیدل صدایی که از ابتدای تولد خیلی آهنگین به نظر میرسید خوابای عجیبش همه و همه خبر از ارتباط اون به اون پسر میداد...
ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝓸𝓾𝓻 𝓶𝓮𝓶𝓸𝓻𝓲𝓮𝓼
Фанфик_بنظرت ممکنه دلت برای کسایی که هیچوقت ندیدی تنگ شه؟دلم واسه شخصییتایی که هرشب به خوابم میان تنگ شده. کاپل ویکوک(ورس) ژانر:درام٫عاشقانه٫تناسخ