میشه اول بزنی اون ستاره اون پایین رو خوشگل کنی؟ :)))💜________________________________________
بعد از کمی استراحت و عوض کردن لباساش ، ور رفتن با یقه ی هودی تابستونی و نازکه بنفش رنگش و کلاه کپ سفید رنگش رو تموم کرد و در حالی که اهنگی که از ایدول محبوبش بکهیان به تازگی ریلیز شده بود ( candy ) زیر لب زمزمه میکرد به طبقه ی پایین رفت و مادر و پدرش رو توی اشپزخونه دید.
+ هی اوما ، های اپا
_ هی بکهیونِ اوما ، گشنته؟
مادرش درحالی که داشت شیشه ی مربارو دستمال میکشید و طبق رنگ بندیشون مرتبشون میکرد توی ظرفی میچید گفت و سمت یخچال حرکت کرد.
مادرش به شدت روی برنامه ریزی و مرتب بودن و نظم دادن اجسام دقیق بود و حتی تخم مرغ هارم به ترتیب انقضاشون میچید
تازه برای شرتای بکهیون هم نظم دهنده خریده بود و عروسکی هارو جدا از ساده ها چیده بود و یکم از ادکلن بکهیونم روشون پاچیده بود_ برات توفو درست کردم پاپی
روی میز گذاشت و دوباره سمت ظرفا قدم برداشت ، پدرش درحالی که دستمال کارگری رو از سرش بر میداشت ، روی صندلی کنار بکهیون نشست و یکم گردنشو بو کشید و از توفوی های ظرف انتخاب کرد :
_ اوه بوی خوب میدی بکهیون ،
ازینا که به خودت میزنی به اپاتم بزن اومات خوشش میاد
چرا یه سری به محله نمیزنی پسر؟
کارگرهارو که راهی کردم یسری جوون سر خیابون دیدم
دوست داری یه گپی باشون داشته باشی؟
بنظر همسن خودت بودن!بکهیون در حالی که سس پنیر رو تا نصفه روی توفو خالی کرده بود ، بعد از خنده بخاطر حرف اول پدرش ، سری تکون داد و کمی اسپرایت توی لیوان ریخت :
_ اتفاقا وقتی پنجره رو باز میکردم دیدمشون
ولی اپا ، تو ک میدونی ارتباط گرفتن اصلا کار اسونی نیست؟
در حالی که گاز بزرگی به توفوش میزد . گوشه لبشو پاک کرد و ادامه داد
_ ولی شاید یسر بهشون زدم برا همین لباسمو عوض کردم ... نمیدونملباشو طبق عادت پاک کرد
از سر میز پا شد و با ناز سمت مادرش رفت و اروم گونشو بوسید :+ مرسی اوما
طبق معمول اشپزیت حرف نداره
و بکهیون خودتون به کنار ، غذاهاتونم میپرستهمادرش نیشگونی از بوت بکهیون گرفت :
_ توله سگ هیچیش ب اپاش نرفته باشه این زبونش رفته
برو پسرم مراقب خودت باش
یه بطری شربت ابلیمو تو یخچاله با خودت ببرش هوای اینجا گرمه میترسم حالت بد شه.بکهیون از کنار جا کفشی اسکیت بورد بنفش رنگشو در اورد و دویید سمت اشپزخونه و شربت و از یخچال بیرون کشید :
_ چشم اوما
رفت سمت در و کوله ی کوچیک سیاه رنگ یکوری که دم در گذاشته بود و انداخت و بطری رو توش گذاشت
کتونی های سفید رنگشو پوشید
برای اشپزخونه دست تکون داد و بیرون رفت.
KAMU SEDANG MEMBACA
'•𝖦𝖺𝗇𝗀𝗋𝖾𝗅 𝖡𝗈𝗒𝗌•'
Romansa⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷⊷ • '🍋یک عشق لیمویی در منتون فرانسه🍋' • ' پاپی کوچولوی سفید رنگ با کتونی های زرد رنگ و دستای باز ، سوار روی اسکیت بورد بنفشش و در حال فرو رفتن توی بغل لیدر پسران ولگرد ، پسر مو صورتی. عشق بازیشون با لیمو های جشنواره ی مرکبات و...