بیمارستان دلقک ها:قتلگاه سرمایه ها
سقوط سهام مرکز درمانیِ سئول
آیا پزشکان سهلانگار مسئولیت مرگ پسر نخستوزیر را میپذیرند؟
پزشکان میلیارد دلاری مرکز درمانی سئول:تخت وی آی پی یا ارابه ی مرگ؟
قصور پزشکی در بیمارستان دلقکها؛قربانی بعدی این اثر وحشتناک که خواهد بود؟
حواشی مرگ پسر ارشد نخستوزیر:جانگ مینهو چگونه به قتل رسید؟
اینها تیتر هایی بودند که در مقابل چشمان جئون به رقص آمده بودند.حواشی دردناکی بودند.اما هرکدام از حروف مشکی رنگ روی مانیتور،شبیه خنجری بود که به جان تصورات او می افتاد و روحیه و رویا هایش را با هم تکه تکه میکرد.این دیگر چه کوفتی بود؟بیمارستان دلقک ها؟اینجا جایی بود که باید دوره ی بالینی اش را میگذراند؟احمقانه بود.
احمقانه که نه...بیشتر ترسناک بود.آمار فوتی های وحشتناکی داشت،که بعد از فوت پسر نخستوزیر در رسانه ها بازتاب بیشتری پیدا کرده بود.انگاری که از هر ده نفر بیمار نیازمند جراحی،شش نفر میمردند،و فارغ از نوع جراحی و شدت بیماری،آماری ثابت و دستنخورده بود.نه از آن آمار های مزخرفی که سایت ها و صفحات زرد منتشر میکردند؛نه!این ارقام و اعداد در تمام رسانه های معتبر دولتی و غیر دولتی خودنمایی میکردند و ترس در دل او می انداختند.
در هفته ای که گذشته بود،حدودا پانزده بار با هرکدام از اساتید دانشکده اش تماس گرفته بود،با مدیریت بحث کرده بود،حتی راضی شد که رشوه بدهد!
به هر دری زده بود تا بتواند به یک بیمارستان دیگر برود.اما خب،آنها که نمیفهمیدند...میفهمیدند؟آنها نمیتوانستند ترس توی دل او را احساس کنند.نه.هر بار که چشمش به یکی از آن تیتر ها میخورد یا چیزی از حواشی جدید آنجا میشنوید،ترس مثل ماری با فلس هایی زهراگین در دلش پیچ و تاب میخورد...از اندام هایش تغذیه میکرد،از خونش مینوشید.و دست آخر سمت قلبش میرفت...مار دور قلب او پیچ و تاب میخورد و نیش های بلندش را در قلبش فرو میبرد.و بعد جئون دوباره از خودش همان سوالات همیشگی را میپرسید.
بعد از تمام آن شب بیداری ها...
بعد فدا کردن روز ها و شب هایی که میتوانست کنار خانواده اش باشد
با دوستانش خوش بگذراند
توی فضای مجازی غرق شود...
نکند...نکند که...
«یعنی من دکتر بدی میشم؟»
YOU ARE READING
Rand
Fanfiction_دانشجوی جدید،به قتلگاه سئول خوش اومدی.یا بهتره بگم...بیمارستان دلقک ها! ژانر:درام_رومنس_روزمره_انگست کاپل اصلی:تهکوک