part 3

3.4K 399 44
                                    

هوسوک:خیلی خب همه ساکت..امروز امتحان دارید جزوه هاتون روی زمین باشه تقلب ببینم نمره ترمتون صفره..

همینطور که برگه هارو روی میز دانش اموزا میزاشت به یونگی نگاه کرد.

هوسوک:مین یونگی درست بشین.

به ناچار کمرشو صاف کرد و سرشو از روی میز برداشت ولی همون موقه چشاش سیاهی رفتن برای همین دوباره سرشو روی میز برگردوند.

هوسوک:مشغول شید دوساعت وقت دارید.

دوباره روی صندلیش برگشت و نگاهشو بین دانش اموزا چرخوند.

هوسوک:کیم تهیونگ و پارک جیمین از هم فاصله بگیرید.....یونا سرت توی برگت

یه ساعت گذشته بود و تنها کسی که حتی به برگش نگاه نکرده بود یونگی بود..بالاخره هوسوک از جاش بلند شد و همراه دراوردن کتش سمت یونگی رفت و روی بدن لرزونش گذاشت..توجه بقیه به دبیرشون که به ارومی شونه های یونگی رو ماساژ میداد و به سوال بقیه جواب میداد جلب شده بود...یکی از بتاها پرسید.

:اقای جانگ اگه حالش خیلی بده چرا فورمون هاتونو ازاد نمیکنید؟

هوسوک:اومگاهای دیگه ای توی کلاس هستن پارک

:خب ما بینی هامونو میگیریم

هوسوک:اگه یکیتون وارد هیت شد چیکار کنیم؟

روی صندلیش نشست و عینکشو روی بینیش درست کرد.

هوسوک:نیم ساعت وقت دارید.....یونگی نمیخوای جواب بدی؟

فقط سرشو به طرفین تکون داد و سعی کرد با بوی هوسوک که روی کتش مونده بود خودشو کمی که شده اروم کنه.

هوسوک:نمره ترمتو 10 رد میکنم

خیلی جدی گفت و جلوی اسم یونگی توی دفتر کلاسیش چیزی یادداشت کرد.

:یا اقای جانگ اومگاتونه یکم بهش اسون بگیرید

هوسوک:اومگامه برای زندگی مشترکمون نه برای دبیرستان و درس و نمره

:خیلی سخت میگیرید گناه داره

هوسوک:نظرت چیه نگران نمره 5 خودت باشی؟

پسر بتا سریع سرشو توی برگش کرد.

یونگی:میشه برم بیرون؟

نفسش به زور بیرون میومد و واقعا نیاز به هوای ازاد داشت.

هوسوک:نه

این بار یه دختر اومگا به حرف اومد.

:اقای جانگ چرا مثل زنگ پیش تو بغلتون نمینشونیدش؟

هوسوک:چرا اینقد براتون مهمه؟:/

:خب دوستمونه

هوسوک:اره باش:/

بیتوجه به صندلی تکیه داد و نگاهشو دقیق تر به دانش اموزاش دوخت تا از هرگونه تقلب جلوگیری کنه.
حالش افتضاح بد بود و دیگه نمیتونست تحمل کنه..برای اولین بار یکم صداشو بلند کرد و دبیرشونو به اسم صدا زد.

PunishmentTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon