خب اول یه سلام کوچولو و بعد یک چیزایی رو همین اول اینجا بگم که خیالم از این بابت راحت شه.
راستش من بعدِ دو سه سال با دیدن این سریال خیلی ناگهانی دلم هوای فیک نوشتن کرد و بعد از رایتر بلاکیِ عظیمی حس کردم میتونم یه چیز قابل قبولی که حداقل برای خودم جالب باشه رو بنویسم.
با خودم گفتم حالا هرچقدرم گند بزنی بهرحال اونقدری داستان زیاد هست که بین اونا گم بشه پس الان با دست و پای لرزون و بدون هیچ تجربه ای در واتپد اینجا در خدمتتونم.چون برای نوشتنش مشتاقم و برای سرگرمیم مینویسمش دوست دارم زود به زود سر وقتش بیام اما شاید اونقدری پیشرفت نکرده باشم که هر موقع دلم خواست بتونم بنویسم و اپش منظم نباشه.
اینو گفتم که اگر دوست ندارید، از الان تصمیم بگیرید بوک رو ادامه بدید یا نه که بعداً اذیت نشید 💛روند فیک اولش آرومه و نمیدونم چقدر ممکنه هیجانی باشه چون برنامه ای براش ندارم *یه بی برنامهی شلخته
پس همچنان اگر دوست ندارید از الان خبر داشته باشیددر آخر بابت اشتباه و چیزایی که از قلم افتاده معذرت میخوام و امیدوارم ازش لذت ببرید. اگر دوست داشتید اون بیل بیلک پایین رو هم فشار بدید :)
YOU ARE READING
The devil's captive
FanfictionThe Devil's Captive کیم گائون زندگی آروم و حوصله سربری داشت. به عنوان یه مربی مهد که به تازگی استخدام شده، سعی می کرد از دردسر دوری کنه؛ به هرحال کسی دلش نمیخواست بچه شو به یه آدم غیر قابل اطمینان بسپره. اما با نقل مکان به خونه ی جدیدش تمام تلاش ه...