مدیر جانگکوک رو صدا زد و گفت
مدیر:جانگکوک امروز یکی از دوستای قدیمی من میخواد
بیاد کافه مراقب با چیزی رو خراب نکنید وگرنه اخراج
میشیجانگکوک:بله رییس،تلاش خودمو میکنم
مدیر:خیلی خوب حالا میتونی بری
جانگکوک میره و به ادامهی کاراش میرسه و نیم ساعت میگذره که مدیر میاد و میگه
مدیر:جانگکوک میتونی بری دوستم نمیاد
جانگکوک هم میره به سمت خونهش ولی احساس میکنه که یه نفر داره دنبالش میکنه و این حس هم اشتباه نبود چون واقعا یه نفر دنبالش بود ولی جانگکوک یه کار اشتباهی رو انجام میده اونم این بود که میدوه به سمت خونهش که این باعث شد اون شخص بفهمه خونهی جانگکوک کجاست
جانگکوک با سرعت وارد خونه شد و در رو قفل کرد و زنگ میزنه به سوکجین و همه چیو بهش میگه که سوکجین میگهسوکجین:جانگکوک تمام وسایل مورد نیازتو جمع کن الان میام دنبالت باید بیای خونهی من زندگی کنی
جانگکوک هم میگه باشه و تمام وسایلشو جمع میکنه که سوکجین زنگ میزنه و میگه بیا پایین منتظرتم جانگکوک هم میره و هر دو با ماشین سوکجین میرم به سمت عمارتش(چون جین مافیا هست و جانگکوک هم میدونه)
میرن طبقهی بالا که جانگکوک یه نفر رو میبینه
بنظرتون اون شخص کیه؟!.......
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐁𝐨𝐧𝐧𝐢𝐞🔞🔥
Açãoاسم فیک:🔥🔞𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐁𝐨𝐧𝐧𝐢𝐞 _چرا منو دزدیدی +چون باید مال من بشی کاپلها:تهکوک°نامجین ژانر:مافیایی،اسمات خلاصهای از داستان: جانگکوک پسری که داخل یه کافهای کار میکرد ولی به دلایلی دزدیده میشه اما به دست کی.... ادامشو توی فیکشن بخونید😉