you're my light

364 26 8
                                    

Smut
Louis top
.
.
.
ووت لطفا:)
______________________________

با خوردن یه مشت دیگه به صورتش محکم به فنس های کنار رینگ برخورد و خون از بینیش جاری شد دیگه توان بلند شدن نداشت فقط همه چیزو رها کرد و چشماش و بست.

"زود باشین، باید جابه جاش کنیم ...دکتر کجاست فکر‌ میکنم‌احتیاج به عمل داره"

"بجنب مکس تو پاهاشو بگیر من شونه هاشو با شمارش من"

"۳....۲....۱"

"خوبه،خوبه سارا دکتر هنوز نیومده؟؟"

"باهاش تماس گرفتم‌ اما جوا...."

"هی،هی......اوه نفسم‌ بالا نمیاد....چی شده؟"

"مستقیم از رینگ مسابقه آوردنش پای راستش اسیب دیده، غیر اون متوجه چیزی نشدیم ولی به سرش ضربه های زیادی خورده"

همزمان که پسر روی تخت و چک میکرد به حرفای سم گوش‌ میداد و گاهی سرشو تکون میداد.
کی با این پسر بیچاره‌اینکارو کرده...

"خیله خب سم باید ببریمش اتاق عمل، رز امروز نیومده بیمارستان؟؟؟"

نگاه منتظرشو یه سارا دوخت

" نه دکتر براش ممنوع کرده باید استراحت مطلق داشته باشه"

"دختره کله شق اخر یه بلایی سر خودش میاره......سم امروز تو به جای رز با من میای اتاق عمل"

"چیییی...ولی من امادگیشو ند...."

"کامان مرد تو یه دکتری....سارا بیمار پرونده ای داره؟؟؟"

" نه فقط‌ مربیش بوده که نگهبان میگه یه نفر با ماشین پسر بیچاره رو اورده بیمارستان حتی از ماشین پیاده نشده فقط پرتش کرده بیرونو رفته پلاک ماشینم نتونستن بردارن"

"سعی کن تا عملش تموم میشه با خانواده یا دوستاش ارتباط بگیری"
------------------------------------

نزدیک ۱ روز از عمل اون پسر میگذشت و هنوز بهوش نیومده بود خانواده و دوستی پیدا نکرده بودن تا بهش خبر بدن هیچی به جز یه اسم ازش نمیدونستن...هری استایلز.

"کامان پسر فقط یکم تلاش کن زندگی هنوز خیلی چیزا داره که نشونت بده.....باید چشماتو باز کنی"

لویی دستشو نوازش وار روی گونه هری می کشید و اروم باهاش حرف میزد به امید اینکه بشنوه و بیدار شه.

"لویی باید برای تکمیل شرح عمل بیای"

با صدای سارا دست از نگاه کردن به اون پسر کشید سرشو تکون داد و دنبال سارا از اتاق بیرون رفت.

purpule life[L.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang