Marriage Anniversary

910 78 18
                                    

smut
louis top
.
.
.
ستاره پایینو به فاک بدین:)

حالا روم تو روتون باز شد کاورای مثبت ۱۸‌ تر‌میزارم😂
______________________________

لویی دلش میخواست گریه کنه...
امروز سالگرد ازدواجشون بود و اون یه جشن بزرگ ترتیب داده بود تا هری رو سوپرایز کنه و وقتی میگم یه جشن بزرگ منظورم واقعا یه جشن بزرگه

اون کلی تلاش کرده بود تا همه وسایل خونه رو جمع کنه و واسه مهمونا یه فضا درست کنه و البته که با وجود وسایل هم میشد ولی خب لویی میتونست قسم بخوره هری وسایل عزیزشو حتی از لوییم بیشتر دوست داره اعتراف غم انگیزیه ولی حقیقت داره

بعد از اینکه کارای خونه رو انجام داده بود کلی به زین التماس کرده بود تا همه کارای موزیک و به عهده بگیره و البته که نایل و برای سفارش و انتخاب غذا فرستاده بود چون هیچ کس مثل اون ایرلندی نمیتونست این کارو انجام بده و خب لیامم طبق معمول خیلی ددی وارانه به همه دستور میداد و هر ۵ دقیقه بهشون گوشزد میکرد که با دقت کارارو انجام بدن تا همه چی درست پیش بره و مواظب خودشون باشن

و خب لویی...اون تمام مدت از استرس کل سالن و تا ته میرفت و برمیگشت و به حرف هیچ کس اهمیت نمیداد و ذهنش خالیه خالی بود فقط میدونست که لیام اون وسطا چندباری باهاش صحبت کرده ولی معلومه که اون اصلا گوش نمیداد

لویی هیچ وقت انقدر استرس نداشت ....البته به جز روزی که قرار بود از هری خاستگاری کنه که ترجیح میده به اون گند کاری که کرد فکر نکنه....

اون فقط از عکس العمل هری‌میترسید...

هری بعد از اینکه کارش توی شرکت تموم شده بود دفتر طراحیشو زده بود زیر بغلشو از بین پارچه های توی اتاق به زور رد شده بود و به سمت خونه حرکت میکرد

وقتی به خونه رسید و درو باز کرد با دیدن اونجا سرجاش خشک شد درسته سوپرایز شد ولی نه از فهمیدن اینکه لویی براش جشن‌گرفته خب‌به هرحال اولین سالگرد ازدواجشون بود و هیچ کدومشون فراموش نمیکردن ولی.....اخه اون همه تشریفات نیاز بود؟؟؟؟ اون هیچ وقت خونشونو انقدر شلوغ و پر از ادم ندیده بود

هری فکر میکر برای اولین سالگرد ازدواجشون لویی فقط دوستای نزدیکشونو دعوت کنه و در حالی که دارن از خاطرات گذشتشون حرف میزنن پیتزا و ابجو بخورن ولی مثل اینکه نظرش با لویی یکی نبود

جشن داشت به خوبی پیش میرفت و همه چی به لطف لیام سرجاش‌بود چون لویی رسما با اون استرسش هیچ کاری انجام نداده بود

همه چی تقریبا خوب بود.

به جز اینکه...هری مست کرده بود البته که این اشکالی نداشت ولی اینکه پیرهنشو دراورده بود و لخت روی میز وسط اشپزخونه دراز کشیده بود و سعی میکرد لویی و قانع کنه که باید ودکارو از روی سینه لخت اون بنوشه کاملا اشکال داشت

purpule life[L.S]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin