me

17 8 0
                                    

*کیم تهیونگ عزیزم،ممنون که دیروز کمکم کردی و باز هم پول نوشیدنیم رو حساب کردی

کیم تهیونگ عزیزم آیا حالا که از حالم با خبری به اینجا میای؟
حالا کمکم میکنی؟
تو میدونی خونه ی کوچیک من کجاست و اگه بخوای میتونی بیای!
در خونه ی من همیشه به روی تو بازه!
این خونه برای منو توعه
برای عشق من و تو
تهیونگ عزیزم زمان زیادی از پاییز نگذشته اما من دارم روز هارو از دست میدم و نمیتونم بیرون برم
برای راه رفتن خیلی ضعیفم
اما بخاطر توهم که شده سعی میکنم خوب بشم
گفته بودم که پایان ما اینجا نیست
کتاب ما هنوز بازه
فکر میکنی روزی کتاب مارو چاپ کنن؟
فکر میکنی همه راجب عشقمون بفهمن؟
جئون جونگ کوک معشوقه ی کیم تهیونگ
اونها کل جهان رو باهم گشتن و کلی خاطرات خوب ساختن!
اونها یک روح در دو بدن بودن
هردو اندازه ی کل جهان هم رو دوست داشتن و به هم عشق میورزیدن!
هزاران سال پیش

تهیونگ عزیزم با فکر کردن به کتابمون که صفحه هاش پایانی نداره لبخند میزنم
ما انقدر خاطره می‌سازیم که کسی نتونه کلشون رو بنویسه
ما فراتر از کتاب ها میشیم تهیونگ عزیزم

دوست دار تو جئون جونگ کوک*

نامه رو کنار نامه های قبل که به خوبی تزئین شده بودن گذاشت و در صندوق رو آروم بست

به نقاشی تهیونگ که هنوز قاب نشده بود نگاه کرد
هروقت که حالش بهتر میشد عکس رو می‌برد تا قابش کنن اما تا کی قرار بود اینطوری بمونه؟
دستی روی نقاشی ‌کشید و لبخند غمگینی بهش زد و زمزمه کرد: تهیونگ عزیزم دلم نمیخواد قبل از قاب کردن این عکس ترکت کنم! دلم نمیخواد هیچوقت ترکت کنم! بهم کمک میکنی که زنده بمونم؟تو دلیل نفس کشیدنم میشی؟

نفس عمیقی کشید و از روی صندلی چوبی کوچیکش بلند شد اما به چند ثانیه نکشید که پاهاش وزنش رو تحمل نکردن و باعثش شدن جونگ کوک روی زمین بیفته.....

‌_________________________________________

های گایز
هرچند خیلی وت نمیخوره ولی خواستم بگم ببخشید که منتظر موندید
استش هیچوقت حس وی پی ان وصل کردن نداشتم
یه خبر خوبم دارم
این فیک هم مثل بقیه ی فیکام کوتاهه و فقط دو سه پارت دیگه ازش مونده
آره همین
بوس بهتون

autumn Where stories live. Discover now