1

377 39 0
                                    


قسمت اول

نمی توانست نگاهش را از صحنه بگیرد.حتماً خواب می دید!یا نه اشتباه می کرد شاید یکی بود شبیه او!گارسون به آنها نزدیک شد و بطری ها را روی میز چید. معاونش پرسید:"چیز دیگه ای میل داری رییس؟"

ولی بایبل نمی توانست جوابش را بدهد.صدای ضربان قلبش گوشهایش را پر کرده بود و چیزی جز آن مظهر زیبایی که روی صحنه می خواند نمی دید. باس نگاه خیره رییسش را تعقیب کرد و خنده ای کرد:"ازش خوشت اومد؟دیدی بهت گفتم ارزش داره لااقل یه بار بیایی تو؟"

بایبل نفس عمیقی کشید:"اون...اون..."

باس با تعجب روی میز خم شد:"موضوع چیه؟می شناسیش؟"

بایبل به نفس نفس افتاده بود:"باورم نمیشه!بالاخره...بالاخره پیداش کردم!"

معاون نگاهی به صحنه انداخت:"کیو پیدا کردی؟"

بایبل همچون هیپنوتیزم شدگان نمی توانست نگاهش را از پسرک رقاص بگیرد: "عشق اولم رو!"

باس شوکه شد:"چی؟ یعنی اون..."بایبل وحشیانه سر تکان داد و خندید.

چشمان باس داشت از حدقه در می آمد:"اون پسره خوشگل...عشق اولته؟"

بایبل باز هم سرش را به علامت بله تکان داد و باس نالید:" نــــــــــه!یعنی عشق اول تو یه پسر بوده؟ "

بایبل بالاخره رو به او کرد:"پیداش کردم باس ،بالاخره پیداش کردم...بعد 12سال ... باورم نمیشه!" و مسخ شده از جا بلند شد:"الان میام!"

باس هم باورش نمی شد رییس پرابهتش همچون بچه ها رفتار میکرد. مچ دستش را گرفت:"کجا رییس؟"

بایبل با گیجی به او خیره شد:"کجا؟!البته که پیشش!پیداش کردم باس نمی فهمی چی میگم؟"

باس با خشم دست او را کشید و وادارش کرد بنشیند:"نمی بینی اجرا داره؟ هیچوقت نمی ذارند نزدیکش بشی!باید تا آخر برنامه صبر کنی!"

بایبل می دانست حق با باس بود ولی چطور میتوانست سرجا بند شود؟ به اصرار باس دوباره نشست و باس برایش نوشیدنی ریخت:"بهم توضیح بده جریان چیه؟"

بایبل لیوان پر نشده را عجولانه سر کشید و دوباره به پسرک خیره شد. نه اشتباهی در کار نبود خودش بود...با آن اندام بی نقص و پوست روشنش...با آن موهای صاف و قشنگش با آن چشمان خمار و لبهای سرخش مثل همیشه! نه ...زیباتر شده بود...محشر شده بود!چقدر بزرگ شده بود!!!

"توی دبیرستان باهاش آشنا شده بودم.اون زیباترین پسر مدرسه بود خیلی

مهربون و پر درک بود...ثروتمند و باهوش ،معصوم و پاک..."بایبل رگبار وار حرف

میزد:"واسه همین همه بی اختیار عاشقش می شدند.اون در نظر منم مثل یه فرشته بود.کاملاً بی نقص و...سکسی!"

My beautifulOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz