انگشتانش به سرعت روی کلاویه ها در حال حرکت بودن
هرکسی که رد میشد با صدای دلنشین پیانو که قطعه ای به سبک جَز نواخته میشد میایستاد و گوش میداد و از سرعت حرکت اون پیانیست ماهر به وجد میومد
__________________________________دقیقه ها......
ساعت ها.....
دیگه نمیدونست کجاست
فقط یک چیز رو میدید.....
فقط یک صدا رو میشنید.....قبلاً با گوش سپردن به صدا و به حرکت درآوردن انگاشتانش به روی کلاویه ها از این دنیا خارج میشد و دیگر فکر نمیکرد
ولی...
ولی...
از روزی که اون پسر پاش رو توی زندگی اش گذاشته بود همه چیز تغییر کرده
دیگه با نواختن آروم نمیگرفت
دیگه با شعر سرودن آروم نمیگرفتتنها با وجود اون موجود خرگوش نما آروم میگرفت
تنها با استشمام عطر گرون اون پسر آروم میگرفتولی کجاست اون موجود
ولی کجاست اون پسر با عطر ها خاصش------------------------------------------------------
با شرمساری فراوان این سناریو خدمت شما
خوشحال میشم نظراتتون رو بخونم
منتظر نظراتتون هستم زیبا هام
بوس بهتون
YOU ARE READING
BTS Story
Fanfictionسیلاممممممممم مثل همیشه من نتونستم آروم بگیرم این بوک برای سناریو های کوتاه یا وانشات های یک یا دو پارتیه از همه ی کاپل ها یا تو ذهن خودم میاد یا نسبت که یک فن آرت مینویسم هروقت که چیزی به ذهنم اومد میزارم امیدوارم خوشتون نویسنده: E_G_O