یه هفته دیگه مونده بود که نایل به طور کامل از بیمارستان مرخص بشه. اونا اخبار رو محرمانه نگه داشته بودن که پخش نشه چون موقعی که نایل بالاخره اولین قدم هاشو که تو هوای آزاد گذاشت در اونجا فقط چند تا فن دورشو گرفتند و خبری از پاپاراتزی نبود.دخترا شروع کردن به جیغ زدن و به طرفش دویدند، اسمشو جیغ میزدند .نایل تو همون نقطه خشکش زد و ذهنش به عقب برگشت، به اخرین باری که دخترا دورشو گرفته بودن به آخرین باری که فریاد زد. واون نزدیک بود وحشت زده بشه. بعدش لیام دستشو دور کمر نایل حلقه کرد و کشیدش نزدیک خودش و اون میدونست نایل در امانه. و زین اون طرف ظاهر شد و دستشو رو شونه نایل گذاشت و لویی و هری هم در کنار سه نفر دیگه حضور داشتند و دخترا رو سمت خودشن نگه داشتن قبل از اینکه اونا به نایل برسن .
" خانوما، خانوما لطفا میشه. کمی اروم تر؟؟؟؟؟!!" هری داد زد
مدتی طول کشید که جیغ و داد ها رو متوقف کردن ولی اونا بازم یه موقع هایی دوباره جیغ میزدن .
" من میدونم که الان هیجان زده هستین از اینکه رهبر ایرلندیمونو دیدین ولی یادتون باشه که تو این ماه اولین باره که نایل بیرونه بیمارستانه. و هنوز 100% خوب نشده. " لویی بهشون گفت
ونایل قبول کرد که با چند تاشون عکس بگیره اما نباید خیلی طول بکشه.
دخترا جیغ کشیدند و دست میزدند اما قبول کردن زیاد پسرا رو.بغل نکنن وقتی فهمیدن که نایل هنوز چقد مریض به نظر میرسه
" میتونیم ازتون کنار هم به عنوان ی گروه عکس بگیریم؟ " یکی از دخترا درحالی که لبخنده گنده ای رو صورتش بود در حالی که دست لیام و زین دور نایل بود گفت.
بعد از چند دقیقه اونها به طرف ماشینی ک واسشون نگه داشته بود رفتن .گروه امنیتی بعد از اون اتفاق تقریبا دوبرابر شده بود و اونها خیلی با دقت نگاه میکردن و اماده بودن ک هر لحظه اگه نیاز بود بیان جلو و وارد عمل بشن.
فن های بیشتری بیرون از هتلشون بود و اخبار مرخص شدن نایل خیلی سریع به وسیله ی فن ها توی توییتر پخش شده بود و عکس های مرخص شدن نایل از بیمارستان کل توییتر و تامبلر رو گرفته بود.
"تو میخوای اینجاهم عکس بندازی؟" لیام موقعی ک داشتن به هتل نزدیک میشدن پرسید و همزمان خیلی دقیق به صورت نایل نگاه میکرد
"اگه تو میخوای ما میتونیم اینکارو نکنیم ما میتونیم مستقیم بریم تو و بقیه پسرا واسه ی مدت اونجا بمونن و با فن ها حرف بزنن"
قلب نایل انگار درد گرفت وقتی به جمعیت فن هایی ک دور هتل جمع شده بودن نگاه کرد اما اونجا شاید فقط60 تا دختر بود و این بیشترین تعدادی نبود ک اونا تا حالا باهاش مواجه شده بودن و تازه اون میدونست ک گروه امنیتی و بقیه ی پسر ا اونو اونو تو امنیت کامل قرار میدن ولی فکر اینکه قراره بدن های گرم نزدیکش باشه و هوای اونجاو بگیره حالشو بد میکرد
VOCÊ ESTÁ LENDO
Nightmare(persian translation)(niam)
Fanfic"......تو لیاقت موندن تو وان دایرکشن رو نداری ، تو باید بمیری" cover by @HarrietStylse