اکثر آدما شخصیتی ک درونشون پنهان کردن شخصیت حساس و ضعیفشونه ک مدام سرکوبش میکنن تا بیشتر آسیب نبینه؛ ولی من برای من متفاوت بود.
شخصیت ضعیف من بودم ک هربار مشکلی پیش میومد چشمامو میبستم و ب قلمروی اون وارد میشدم. کسی که همیشه روی مبل نشسته بود و ب آغوشم میکشید، حرفامو گوش میکرد اشکامو پاک میکرد و راه حل بهم میداد.
اون بالغانه منو حمایت میکرد و هیچوقت درخواست نکرد ک بیاد بیرون، چون میدونست نمیتونم اون داخل باشم و منتظرش بمونم، ک مثلش قوی باشم و احساساتمو بریزم دور.
ما روابطمون خوب بود با هم، تو صلح بودیم. اما الان حسش نمیکنم. با هربار بستن چشمام و گشتن دنبالش نمیتونم دیگه پیداش کنم. اون رهام کرد و رفت. میتونم حس کنم!
ک چقدر ناراحت و عصبیه از اینکه چرا بیشتر ب خودمون اهمیت نمیدم. ک چرا اولویتام با آدمای فاکی ایه ک دیر یا زود دورمون میندازن. سرزنشمون میکنم و از دیدن خودم متنفرم. ساکت شدم و حرفای اطرافیانمو جواب نمیدم. دیگه رویا و استعدادمو دنبال نمیکنم و دروغ میگم ک قوی شدم ولی باز هم روی پاهام میوفتم. گدایی محبت میکنم و توی منجلابی ک درست کردم خودمو میکشم. فراریم و جایگاهی ندارم. توی گذشته غرقم و آینده میترسونتم!
تلاشی نمیکنم و اشکام مدام میریزن، نگران خانواده ایم ک هرلحظه ممکنه از هم بپاشه و محبت بیجا ب کسایی دارم ک قدرم نمیدونن. تلاش برای کسایی ک موقع نیازم دورم انداختن مثل ی اشغال. درگیر خودکم بینی ای ک یهو اوج میگیره و نمیزاره لایق ناهار خوردن خودمو ببینم. تلاش هام کافی نیستن و مدام ی زاپاسم.
اره نیمه وجودم از دستم عاصی شد و حالا رفته...اون دلش میخاست ک کمی کافی باشه و تمام تلاشش رو کرد. ولی عزیزم باورم داشته باش وقتی میگفتم دست هام حرکت نمیکنن لاف نمیزدم. من فقط یکم زیادی ترسو ام، ن صبر کن ! بقیه چی میگفتن؟ آها یادم اومد: سست عنصر و بزدل!
متاسفم ک نیمه ی آدم شکست خورده ای مثل منی و مدام بهمون صدمه میزنم :")
فقط ی حرفی دارم؛
دارلینگ میگی قلبمو بندازم دور؛ ولی ت بهم بگو!
بدون مهربونیم دیگه کی حاضره دوستم داشته باشه؟
میخای باعث شی تنها تر از اینی ک هستم بشم؟ بازی کردن با کلماتی ک ب این آدمای منزجر کننده میزنم آخرین روشه برای لبخندم.کاش برگردی و بازم جمعم کنی. تو این هزارتو دارم با چشمای بسته میدوئم. حرفایی ک ب بقیه میزنمو باور نکن ؛ حالم خوب نیست...
BINABASA MO ANG
"The Universe Inside The Soul"
Non-Fictionبیا درِ رو به قلبمون رو باز کنیم! وارد جهان روحمون بشیم و خودمون رو اونجا پیدا کنیم... نگران نباش! چیزی نمیشه! تو اینجایی! توی مغازه جادویی... "من کهکشانت رو باور دارم! میخوام صدات رو بشنوم... چطور ستاره های کهکشانت، آسمونت رو گلدوزی میکنن. فرام...