[16]

521 94 19
                                    

روی یکی از نیمکت های حیاط ، کنار چان نشسته بود و از ماجراهای روزانه اش تعریف میکرد .

از وقتی با چان آشنا شده بود ، کم کم به پرحرفی و داستان تعریف کردن هم عادت کرده بود .

پسری که کنارش نشسته بود ، با دقت به حرف های چندان بی اهمیت فلیکس گوش میداد و همزمان از بیسکوئیت خوردنش لذت میبرد .

+ لینو کلی چیزی خریده بود تا برای صبحونه بخوریم ، یکم خجالت کشیدم ، خیلی زشت بود یخچال خونه خالی شده بود و پرش نکرده بودم .
- اشکالی نداره عزیز دلم ، لینو اصلا این جور مسائل رو جدی نمیگره ، خیلی پسر خوبیه
+ میدونم ، ولی زشت بود ، خجالت کشیدم
- خب نباید بزاری یخچال خالی بشه ، یخچال همیشه باید پر باشه ، دفعه بعدی زودتر برو خرید

با تموم کردن حرفش ، دستی به موهای فلیکس کشید و نوازشش کرد تا احساس خجالت پسرک رو از بین ببره .

خیلی زود جواب داد و فلیکس با خیالی راحت بحث رو به سمت چان هل داد .

+ تو چیکار کردی ؟ دیروز کار خاصی انجام ندادی ؟
- من....من چیکار کردم ؟

از قصد تظاهر به فکر کردن کرد و خیلی سریع گفت

- کل روز رو به یه جوجه طلایی فکر میکردم

پسرکی که کاملا جدی بود با شنیدن جواب لوس چان اخم هاش رو توهم کشید و به سختی برای قایم کردن لبخندش تلاش کرد .

+ آیش...جدی پرسیدم
- منم جدی گفتم...من به یه جوجه طلایی خیلی بانمک فکر میکردم
+ خب بهش زنگ میزدی ، چرا فقط بهش فکر کردی ؟

با شنیدن این جواب چان کمی شوکه شد و خیلی سریع پرسید

- این کارو بکنم ؟ فکر میکردم ممکنه مزاحم کار کردن و درس خوندنت بشم
+ نه ، من برای تو همیشه وقت دارم...با تو که حرف بزنم حالم خوب میشه
- پس هروقت دلم برات تنگ شد ، بهت زنگ میزنم

پسرک جدی بالاخره شوخ طبعیش فعال شد و با ذوق گفت

+ من هم جواب میدم و برات جیک جیک میکنم
- آاا ، من اون موقع میمیرم
+ چرا ؟!
- چون تو خیلی کیوتی ، قلبم تحمل نداره

با این حرف چان ، لبخندی پر از غرور روی لب پسرک نشست و به چان خیره شد .

خیلی طول نکشید تا چان متوجه اون نگاه و لبخند مرموز بشه .

با دیدن لبخند مرموز فلیکس شروع به خندیدن کرد و گفت

- چته ؟ چرا اینجوری میخندی ؟

در عرض یک ثانیه چهره پر از غرور و شیطنتش بانمک شد و با لبخند شیرینی صدای جوجه درآورد .

+ جیک جیک !
- یااا...نمیتونم....خیلی بانمکی

اونقدر تحمل بانمکی فلیکس براش سخت بود که خیلی سریع چشم هاش رو بست و نفسش رو با قدرت بیرون داد .

[ My Lost Angel ]Where stories live. Discover now