⚖️part:6👑

70 25 22
                                    

Chanyeol:
نامجون در حالیکه ب موهاش اسپره میزد سوتی زد و گفت
نام:پاشو خوشگله؛ تموم شد
از روی صندلی بلند شدو
توی ایینه قدی ب استایل شیک و جذابش نگاه کرد 
چان:ی روز اینقدر جذاب نباش لانتی
و چشمکی ب خودش زد
نامجون هیجان زده کنارش ایستاد و دستشو دور شونه هاش حلقه کرد
نام:نظرت چیه بعداز اینکه ابا از اسیاب افتاد باهم تو صنعت مد کار کنیم
دستشو ب حالت فکر کردن زیر فکش قرار داد
چان:پیشنهادت عالیه قبولش میکنم
و با گرفتن دست همدیگه همونطور ک میخندیدن شروع ب بالا پایین پریدن کردن
یونگی:اگه کصشربافیتون تموم شده  راه بیفتید
و خودش زودتر بیرون رفت
ب همدیگه نگاه کردن و همزمان  شونه ایی بالا انداختن  و سمت در حرکت کردن
همونطور ک از پله ها پایین میرفت سعی کرد اطلاعاتی ک نامجون بهش داده بود مرور کنه 
اصلا دلش نمیخواست اشتباهی انجام بده
ی اشتباه کوچولو کافی بود ک ب اون خرگوش فسقلی ببازه و این اخرین چیزی بود ک میخواست
البته باید حال ی نفر رو حسابی میگرفت
کاری ک تو انجام دادنش استاد بود
((3روز قبل))
همونطور ک ب کیسه بکس مشت میزد ب صحبتهای نامجون نشسته روی صندلی با دقت گوش داد
نام:این ی مهمونی خاصه ک هرسال برگزار میشه؛
همهء روئسای باندای مختلف ب بهونه ی خوشگذرونی و دورهمی دوستانه توی باغ بزرگ جمع میشن  اما تنها کاری ک اونجا نمیشه انجام داد خوشگذرونیه ...
اونجا همه دشمن همدیگه ان و کوچیک ترین اشتباه باعث میشه سرت رو ب باد بدی ...
اخرین مشتشو ب کیسه زد و همونطور ک بطری اب رو سمت دهنش میبرد گفت
چان: شت؛پس چکاری انجام میدن
نامجون همونطور ک دست ب سینه  میشد جواب داد
نام:خرید و فروش مواد ،اسلحه، قاچاق انسان و  کلی کار دیگه...
فاک ب همشون
راجب این مهمونیا زیاد شنیده بود اما اینکه قرار بود اونجا حظور داشته باشه هیجان زدش میکرد
چان:خب من باید دقیقا چکاری انجام بدم
نام:نقش ی پارتنر خوب رو بازی میکنی ؛کسی ک عاشق کينگ مافیاست.
نفس عمیقی کشید و سعی کرد فحش نده
چان:بعدش چی
نامجون ک  متوجه کلافه بودنش شده بود  بلند شد و رو ب روش ایستاد و دستشو روی شونش گذاشت و فشار ارومی بهش وارد کرد
نام:میدونم واست سخته و متاسفم ک توی دردسر افتادی اما باید نقشه هیونگم خوب پیش بره.
انتناش تکون خورد
پسر ی بوهایی میاد
نیشخندی روی لبش نقش بست
ی تای ابروش  رو بالا انداخت و گفت
چان:چ نقشه ایی!؟
نامجون مردد دستی پشت سرش کشید و کمی این پا و اون پا کرد اما بلاخره با لحن غمگینی گفت
نام: این  رازه هیونگمه ک ب تو میگم اما اگه بفهمم از این راز بر علیه هیونگم سواستفاده کردی توی کشتنت یک ثانیه تردید نمی کنم 
سری ب نشان تایید تکون داد و سعی کرد توی چشماش اون حسی ک میشه بهش اعتماد کرد و ب نامجون منتقل کنه
نامجون نفس عمیقی کشید و گفت
نام :طرف معامله فردای ما، نامزد قبلی هیونگمه ک بهش خیانت کرد و ترکش کرد
هولییی فاکینگ شتتتت
شکه ب نامجون نگاه کرد
نام:هیچوقت ب هیونگم نگو ک این موضوع رو میدونی
فقط کارتو ب بهترین شکل انجام بده و توی بحثشون دخالت نکن
هیونگ همه کارارو انجام میده
سری ب نشان تایید تکون داد
هزاران هزار سوال راجب پسر توی ذهنش ب وجود اومده بود اما اینو ب خوبی فهمیده بود نامجون تا زمانی ک خوش نخواد راجب چیزی حرف نمیزنه
با صدای نامجون ب خودش اومد و ب چشمای وحشی جذابش نگاه کرد
نام:اخرین اخطاری ک بهت میدم و ب نفعته جدی بگیری چانیول ؛ با کسی گرم نگیر و تا جایی ک امکان داره نزدیک هیونگ باش و حواست ب لی سوهیوک باشه اون فقط ی روباه عوضیه
و با ترک کردن سالن ورزشی اونو با سوالای زیادش تنها گذاشت
.............
Suho:
سعی کرد  ب این فکر نکنه قرار اون حرومی رو دوباره ببینه
دستی ب موهاش کشید و برای خودش سری تکون داد
سوهو:همه چیز خوب پیش میره
از اتاق خارج شدو  از پله ها پایین رفت و  توی سالن روی صندلی مخصوصش نشست
سیگارشو روشن کرد و کام عمیقی گرفت
بخاطر لحظه هایی ک با اون عوضی گذرونده بود نتونست بلایی سرش بیاره
3سال میشد ک جدا شده بودن
هیچوقت فکرشو نمیکرد پسری ک ب عنوان شریک زندگیش روش حساب باز کرده اونطور گند بزنه ب همه چیز
یونگی:زیاد فکر شو نکن بلاخره اون کیرشو دراورد و کامشو پاشید ب تموم  تصوراتت و این موضوع قرار نیست تغییر کنه
ب پسر گربه ایی ک در حال طی کردن پله ها بود  نگاه کرد
شایدابراز  همدردیش خیلی حال بهم زن بود اما حرفاش حقیقت داشت
سرنوست بازی عجیبی واسشون رقم زده بود
هیچوقت فکر شو نمیکرد مین یونگی رفیق 10سالش ک عضو سکرت باندش بود وبخاطر هدف هاش دست از جاسوسی برداشته بود اینطوری دوباره برگرده؛
هیچکس حتی نامجون عزیزش راجب یونگی چیزی نمیدونست
حظور دوباره اون کنارش احساس خوبی بهش میداد
هرچند بیشتر روزها مخفیانه  ب استودیوی گربه اخمالو میرفت، اما حالا ک میتونست بدون  دردسر  کنارش باشه خیلی حس خوبی داشت
چان:الو مردی!میدونم زیادی جذاب و کشنده ام ؛) واسه محو من شدن زیادی وقت داری اما برای رسیدن ب مهمونی  وقت نداریم پس بلند شو
نگاهی ب پسر کرد
واقعا جذاب بود
اما برخلاف اینکه تاییدش کنه پوزخندی زدو شرور گفت
سوهو:بیبی تو فقط زیادی کردنی شدی همین
و بی توجه ب قیافه شکه و داد فریاد پسر وفحشاش
از روی صندلی بلند شدو رو ب نامجون سری ب نشان تایید و خوب بودن کارش تکون داد
  وبا لبخند روی لبش سمت در  حرکت کرد
..........
Chanyeol:
حرصی دست نامجون رو فشار داد و گفت
چان:من با این فسقلی لج درار جایی نمیرم
نامجون با لبخندهمیشگیش ک بعید میدونست هیچوقت از صورتش کنار بره مهربون جوابشو داد
نام:داره سر ب سرت میزاره چان
و با لحن هیجان زده ایی ادامه داد
نام:ب این فکر کن بعداز انجام اینکار قراره باهم همکاری کنیم
چند ثانیه ب چشمای مظلوم شده ی  پسر هیکلی  نگاه کرد  و اخر تسلیم شد و گفت
چان:جونا فقط بخاطر تو وکمپانی ایندمون
و در ماشینو باز کرد و بدون اینکه ب موجود لج درار توی ماشین نگاه کنه سوار شد
ماشین ب حرکت در اومد
اما چیزی یادش اومد پس شیشه رو پایین کشید و تا کمر خودشو پیرون برد و رو ب نامجون فریاد زد
چان:اگه بلایی سرم اومد تنهایی کمپانی رو ادراره نکن بزار یونگی هیونگ کمکت کنه
نامجونم متقابل فریاد زد
نام:بدون تو اصلا نمیشه
چانیول دوباره فریاد زد
چان:چرا میشه و هرگز اجازه نده این کوتوله وارد کمپانیمون بشه
بیرون امدن از اون عمارت بزرگ باعث شد نتونه صدای نامجون ک جوابشو میداد بشنوه
پس  خودشو روی صندلی انداخت و ب چهره اخمو مقابلش نگاه کرد
چان:چیه نگاه میکنی
سوهو:دفعه‌ی بعد  از اون کلمه استفاده کنی مطمعن میشم از دیک  کوچولوت اویزونت کنم
نفس عمیق چانیولا؛ نفس عمیق بکش پسر اون فقط ی کوتوله رو اعصابه
اما چطور میتونست اروم باشه وقتی ب اژدهای بین پاهاش توهین میشد
چان:میخوای نشونت بدم ببینی کوچولو پسر منه یا هیکل تو
پسر مقابلش پوزخندی زد و همونطور ک یکی از پاهاشو نواز ش وار از مچ پاش بالا میاورد گفت
سوهو:نیازی نیست نشونش بدی بیب؛خودم میفهمم
نگاه خشک شدش ب پای پسر ک حالا  ب دیکش فشار کوچیکی وارد میکرد خیره بود
داشت چیکار میکرد
فسقلی فهمیده بود ب لمس شدنش توسط همجنسش حساسه و از این راه برای اذیت کردنش استفاده میکرد
هع دیگه گولتو نمیخورم
ب خودش اومد مچ پای پسر رو بین انگشتاش گرفتو فشار کمی بهش وارد کرد
همونطور ک  ب سمت جلو روی پسر خم میشد دارک گفت
چان: دوستداری اون روی منو ببینی و با مکث کوتاهیی اخر جملش اضافه کرد "ددی"!
سوهو بلند خندیدو ناگهانی فکشو توی دستاش گرفت و جدی  گفت
سوهو:بازی بدی رو شروع میکنی پارک..
بدون اینکه کم بیاره با سر انگشتش گونه پسر رو نوازش کرد
چان:تو ک از بازی کردن بدت نمیاد دد
چند ثانیه ب چشمای همدیگه نگاه کردن
هولی شت واسه‌ی کینگ مافیا بودن داشتن همچبن چشمایی بی انصافیه چرا اینقدر خوشگل بودن
وادفاک پارک چانیول حواستو جمع کن  الان وقت فکر کردن ب این مسائل نیست
عقب کشیدن سوهو و تکیه دادنش ب راحتی ماشین
باعث شد نامحسوس نفسشو بیرون بده و دقیقا کار اونو تکرار کنه
سوهو:اینقدر کارای منو تکرار نکن
نیشخندی زد و همونجور ک پاشو روی اون یکی مینداخت جواب داد
چان: چشم دد دیگه تکرار نمیکنم
ایستادن ماشین باعث شد فسقلی مقابلش اخرین تهدیدشو ب زبون بیاره
سوهو:اگه نمیخوای بلایی سرت بیاد مواظب رفتارت باش پارک
همونطور ک از ماشین پیاده شد ، کمی خم شد و با گرفتن دست سوهو اروم تو گوشش زمزمه کرد
چان:مواظبم  دد 
و سرخوش ازراه رفتن  رو عصاب  پسر کنارش ک ب زورقدش  ب قفسه سینش میرسید ، دستشو دور کمرش حلقه کرد وسمت ورودی عمارت حرکت کردن
..........
باراهنمایی خدمه  ب میزی ک چند نفر دورش نشسته بودن  رسیدن
افراد دور میز با دیدنشون بلند شدن و احترام گذاشتن
سوهو سری برای همه تکون داد وبا اشاره بهش فهموند حرکت کنه
زیر نگاه سنگینشون ،سمت راس میز حرکت کردن
خب مامور پارک وقتشه نقش پارتنر جنتلمنو بازی کنی جلو رفت وصندلی رو عقب کشید
سوهو لبخندی زد
سوهو:ممنون بیب
و روی صندلی نشست
چشمکی بهش زد و  روی صندلی کنارش نشست و ب چشمهایی ک در حال دریدنش بودن با سردی تمام خیره شد
سوهو ک متوجه  شده بود همراه پر جنب و جوشش توجه های زیادی رو ب خودش جلب کرده
نمایشی گلوش رو صاف کرد
این‌بار مقصد نگاه ها روی خودش بود
سوهو:امیدوارم دیر نکرده‌ باشم
سوهیوک:ن ؛مستر کیم خیلی ب موقع رسیدید
صدای پسر جوون باعث شد چند ثانیه نگاهش کنه
چهره ی بانمکی داشت و با اینکه نشسته بود شک نداشت ک اون پسر قد کوتاه تری از خرگش فسقلی داره
سوهو:خوبه
و با اشارش همه مشغول نوشیدن و صحبت با بغل دستیشون کردن
اما سوال پسر بانمک باعث شد دوباره مرکز توجه قرار بگیرن
سوهیوک:مسترکیم نمیخواید همراهتونو معرفی کنید
از گوشه چشم نگاهی ب سوهو انداخت
نیشخند روی لبش مو ب تنش سیخ کرد
توی دلش غر زد
چان:چرا اینجوری نگاه میکنه  ادم یاد قاتلای وحشی میفته
سوهو:البته ؛باید زودتر با نامزدم  اشناتون میکردم سوهیوک شی
  عااااا پسر پس اون لی سوهیوکیه ک قلب کینگ مافیارو شکسته
فسقل حق داشت اونجوری نگاهش کنه
پایی ک ب پاش فشار وارد کرد باعث شد ب خودش بیاد و همونطور ک ب چشمای سوهیوک شکه نگاه میکرد جواب داد
چان:پارک چانیول  هستم
سوهیوک بی توجه ب اون، رو ب سوهو کرد و گفت
سوهیوک:تب..تبریک میگم مستر کیم  و با لحنی ک سعی میکرد طعنه امیز ب نظر نیاد ادامه داد
سوهیوک: اما باید برای نامزدیتون مارو دعوت میکردید
بدون اینکه اجازه بده سوهو حرف بزنه دستشو ک روی میز مشت شده بود توی دستش گرفت و
جواب داد
چان:خب ما 3ساله ک  باهمدیگه اییم
خاستگاری یهویی من باعث شد  نامزدیمونو ب صورت دوستانه جشن بگیریم
اما برای عروسیمون دوستدارم همه شما رو ببینم
و با اتمام حرفش بوسه ایی پشت دستای سفید و  کوچیک پسر زد
سوهو:ممنون بیب واسه توضیحاتت
و رو ب سوهیوک ادامه داد
سوهو:سوهیوک شی  بهتره اسلحه های منو  اماده کرده باشید
سوهیوک با اخم کمرنگ روی پیشونیش جواب داد
سوهیوک:تا یک ساعت دیگه ب دستتون میرسه
سوهو:خوبه
خدمه ها اومدن با چیدن غذاهای مختلف روی میز اجازه حرف زدن بیشتر بهشون نداد
استیک جلوش زیادی معده اب انداز بود
سریع استیک رو برش های کوچیک زد و توی دلش گفت 
چان: میدونی ک چقدر دوستدارم و چ جایگاهی توی قلبم داری؛ اما الان من نقش ی نامزد خوب و جنتلمنو دارم پس باید تقدیم ی معده دیگه کنمت
و بشقابشو با بشقاب خرگوشی ک  بدون دست زدن ب بهش فقط نوشیدنیشو مزه میکرد عوض کرد و  گفت
چان:دارلینگ  با معده ی خالی نوشیدنی نخور
سوهو:یولا نیازی نیست اینقدر نگران من باشی بیبی
و اخر حرفش بوس پروازی واسش فرستاد
یا مسیح این باید ب جای من مامور مخفی میشد
سری تکون داد ؛بیخیال چان از غذات لذت ببر
و با زدن چنگال توی گوشت  شروع ب خوردن کرد
..........
برخلاف تصورش نتونست ب جز چند لقمه کوچیک از غذاش چیزی بخوره
حوصلش ب شدت سر رفته بود
موزیک ملایمی ک  پخش میشدباعث شد ب فسقلی ک مثل خودش چیزی نخورده بود نگاه کنه
از روی صندلیش بلند شد و همونطور ک رو ب پسر تعظیم میکرد گفت
چان:عزیزم  افتخار ی دور رقص رو ب من میدی
سوهو  در عرض چند ثانیه  نگاه چ غلطی میکنیش ب ممنون  بابت پیشنهادت تغییر کرد
سوهو:با کمال میل سوییتی
و با گذاشتن دستای ضریفش توی دستای بزرگش
سمت پیست رقصی ک زوج های مختلفی درحال رقص بودن  رفتن
دستاشو دور کمرش حلقه کرد و دستای مافیای فسقلی دور گردنش حلقه شد  و با ریتم اهنگ بدناشونو ب حرکت دراوردن 
همونطور ک اروم میخندید با تن صدای پایینش توی گوش سوهو زمزمه کرد
چان:پسر باید جایزه بهترین بازیگرای سال ب ما تعلق بگیره
لبخندی زد و سری ب نشان تایید تکون داد
سوهو:تو این ی مورد باهات موافقم اما ب تو تنهایی برسه کافیه
چان:چرا
سوهو: ب عنوان ی پسر  استریت خیلی راحت با شرایط کنار اومدی
همونطور ک دست پسر رو بالا گرفت تا چرخی بزنه جواب داد
چان:من آدمیم ک میتونه با همه شرایط سازگار بشه
و دوباره پسر رو در اغوش گرفت
سوهیوک:چانیول شی میشه چند دقیقه مستر کیم رو ب من قرض بدی
سمت صدا برگشت
سوهیوکی ک با دو نوشیدنی توی دستش این درخواست رو میکرد  حس خوبی بهش نمیداد
سوهو:موضوع چیه
سوهیوک شونه ایی بالا انداخت و گفت
سوهیوک:محموله رسیده فکر کردم دوستداری از نزدیک بررسیشون کنی و ب عنوان دوتا همکار و دوست باهم حرف بزنیم
این یعنی من باید بزنم ب چاک
نگاهی ب سوهو کرد
سوهو:سوهیوک شی چند لحظه صبر کن
و با گرفتن دستش سمت ی میز خالی حرکت کردن
سوهو:همینجا بمون و ب کسی نزدیک نشو
چان:مطمئنی مشکلی واست پیش نمیاد
سوهو:بخواد هم نمیتونه کاری انجام بده جرعتشو نداره
همونطور ک روی صندلی نشست غر زد
چان:باشه اما زود بیا اینجا خیلی حوصله سر بره
سوهو سری تکون داد و با گفتن اگه مشکلی پیش اومد بامن تماس بگیر ترکش کرد
.............
Suho:
نگاهی ب اسلحه ها کرد و سری تکون داد و ب نامجونی ک بعنوان راننده  اومده بود تا محموله رو با خودش ببره  گفت
سوهو :ببرشون انبار غربی
نامجون سری تکون داد رفت
سوهیوک:فکر میکردم بعداز من دیگه با کسی نباشی اما مثل اینکه فقط منتظر فرصت بودی تا ب معشوقه جدیدت برسی
پوزخندی زد و ی تای ابروشو بالا انداخت
سوهو:تو تونستی زیر یکی دیگه بفاک بری اما من نمیتونم همراه جدید داشته باشم!هیوکی محض رضای فاک عاقل باش؛ قرار نبود  کل عمرمو صرف فکر کردن ب تو کنم پس  چند روز بعداز اینکه رفتی چانیول رو پیدا کردم
بودن با اون اینجوری بود ک  هولی شت کیم جونمیون چطور سوهیوک رو تحمل میکردی
خلاصه میگم خوشحالم ک رفتی
سوهیوک با چشمای لرزونش نگاهش کرد و حرصی اخطار داد
سوهیوک: با نگه داشتن اون کنارت اشتباه بزرگی رو انجام میدی مستر کیم
نیشخندی زد
سوهو: من ی تیکه اشغال از دست دادم و در ازاش الماس نایابی ب دست اوردم چرا فکر کردی اجازه میدم از من بگیریش درحالی ک همین الان میتونم زندگیتو بگیرم
و همونطور ک دستشو دور گلوش حلقه کرد فشار نسبتا محکمی بهش وارد کرد و بی توجه ب دست و پا زدنش  گفت
سوهو:فراموش نکن چ کسی رو تهدید میکنی هیوکی
و با رها کردنش سمت میزی ک پسرشو تنها گذاشته بود  برگشت
اما صدای ضعیف سوهیوک رو تونست بشنوه
سوهیوک:تقاص اینکارت رو پس میده 
...............
  با دیدن جمعیت دور میزی ک شک نداشت فقط چانیول  اونجا نشسته بود اما حالا با ادمهای زیادی محاصره شده بود ب پاهاش سرعت بیشتری داد
وقتی متوجه حظورش شدن کنار رفتن
حالا میتونست چانیول رو درحالی ک قمار بازی میکرد ببینه
اگه تنها بودن حتما از دیکش حلق اویزش میکرد اما حیف ک تنها نبودن
ب حریف هاش نگاه کرد
قمار بازهای قهاری ک مردم عادی روب  خاک سیاه مینشوندن
اما چهره اشنایی ک میدید زیادی منزجر کننده بود
چوی استفان دورگه امریکایی کره ایی ک سوهیوک رو زیرش دیده بود
استفان کارتشو روی میز گذاشت و با پوزخند تحقیر امیزی گفت
استفان:کامان بویز کارتتونو پایین بندازین
دو نفر کارت پایین تری  داشتن روی میز گذاشتن
منتظر ب چهره ی در هم چانیول خیره شد
حالا خودش هم مشتاق بود کارت پسر رو ببینه
چانیول از روی صندلی بلند شدو پشتش ایستاد و دستاشو دورش حلقه کرد و کارتو توی دستش گذاشت و توی گوشش زمزمه کرد
چانیول:دد ب من افتخار میدی
ضربان قلبش بالا رفته بود و میتوست دون دون شدن پوستشو حس کنه
اما با نیشخندی کارتی ک حتی خودش ندیده بود روی میز گذاشت
صدای فریاد و تشویق چند نفر باعث شد ب کارت نگاه کنه
اونا برنده شده بودن
ب چهره خندون چانیول خیره شد
از کجا یاد گرفته بود اینقدر حرفه ایی بازی کنه
چان:مستر چوی فردا افرادمو میفرستم ک نمایشگاه ماشینمو اداره کنن
و با گرفتن جام نوشیدنی ک سوهیوک بهش داده  بود اما فرصت نکرده بود ازش بخوره رو ب استفان
گفت
چان: دفعه بعد ک بازی کنیم سعی میکنم اینقدر زمانبر نباشه و زودتر پیروز بشم
و جامو ی نفس سر کشید
استفان با نگاه تهدید گرش بلند شدو همراه افرادش رفت
همونطور ک دستشو دور بازوی پسر حلقه کرد گفت
سوهو:بیب بهتره بریم
و با تکون دادن سرش برای جمع ازشون دور شدن
چان:دیدی چطور پوزشو ب خاک مالیدم
همونطور ک دستشو میکشید زیر لب غرید
سوهو:برگردیم عمارت بخاطر اینکارت پوز خودتم ب خاک مالیده میشه
......
توی ماشین نشسته بودن
از پنجره ب حلال نازک ماه خیره شد
شب عجیبی بود اما سکوت پسر دراز عجیب تر ..
نگاهی ب چهره عرق کردش انداخت
هر چند ثانیه یبار یکی از دکمه های پیراهنشو باز میکرد و با دست خودشو باد میزد
سوهو:حالت خوبه
چان:ن اصلا خوب نیستم
جواب سریع پسر باعث شد چند ثانیه  فقط خیره نگاهش کنه
ب خودش اومد و کنار پسر نشست دستشو روی پیشونیش گذاشت
دمای بالای بدنش باعث شد شکه بشه
سوهو:چرا اینقدر تب داری
همونطور ک سعی میکرد ازش فاصله بگیره جواب داد
چان:نمیدونم فقط ..فقط محض رضای فاک ..ب من ..ب من دست نزن و شیسه رو بده پایین
حرصی پس کله ایی بهش زد
سوهو:داری تو تب میسوزی ولی دست از لجبازی بر نمیداری
کمی شیشه ماشین رو پایین کشید
و دوباره سمت چانیول خم شد ک دوباره دمای بدنشو چک کنه
اما چانیول زودتر دستشو کشید ک توی بغلش افتاد  و روی پاهاش نشست
چان زیر لب غرید
چان:بهت گفتم ب من دست نزن
نفسهای داغ پسر ک بوی الکل میداد باعث شد ضربه ایی ب پیشونیش بزنه
حتما سوهیوک عوضی توی نوشیدنیش دارو ریخته بود
واین دلقک دراز با خوردنش ب این روز افتاد
نفسشو حرصی بیرون داد و گوش پسر رو کشید ک دادش دراومد
سوهو:همیشه مایه ی دردسری پارک ؛چرا اون نوشیدنی رو از من گرفتی خوردی
چانیول ک سعی میکرد گوششو ازاد کنه گفت
چان: من اشتباه کردم اما بهتره بلند شی  وگرنه تضمین نمیکنم بلایی سرت نیارم
محکم تر گوش پسر رو کشید و گفت
سوهو:منو تهدید نکن  ؛با این حالت چ بلایی میتونی سر من بیاری بچه
اما قفل شدن ناگهانی دستاش پشت سرش و حس کردن حجم کلفتی زیر رونش ساکتش کرد
چانیول دارک توی گوشش زمزمه کرد
چان:حالا فهمیدی چ بلایی سرت میاد دد
و اخر حرفش لاله گوشش رو گاز ارومی گرفت و با دست ازادش چنگی ب باسنش زد
شاید بهتر بود ب حرف پسر کوچکتر ک از نظر هیکل دوبرابرش بود گوش میداد و بهش دست نمیزد تا این بلا سرش نمیومد ..........
🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨🧸🧨
سلام اناناسای خوشگلممم😍🫂
سال نو مبارک
امیدوارم تو این سال جدید تمام خواستن ها و نرسیدن ها ب خواستن ها و رسیدن ها تبدیل بشه🥰 البته اگه ب صلاحمون باشه بهشون برسیم💚
دلی شاد ب دور از غم و نا امیدی و ریشه کن شدن ظلم  تو این سال جدید و سال های بعد  رو واسه همه ارزو میکنم 🌻
پارت جدید واسه شما شپلکا 🧡
با ووت و کامنت حمایت کنید خوشگلا 😁💓
بوس رو لبای یک یکتون💋

🧸Dangerous little 🧨Where stories live. Discover now