👑part:7⚖️

79 28 28
                                    

متن چک نشده چیز عجیب غریبی ب چشمتون خورد بی تفاوت بگذرید💝😗
Chanyeol:
سردرد کمش باعث شد چشماش رو باز کنه  و به سقف خیره بشه
با دیدن خودش اونم درست مقابلش توی سقف چندثانیه مغزش گوزپیچ شد
چان:شگفتا !من اگه پایینم اون بالاچیکار میکنم؟! این یعنی من نیروی ماورائی دارم!پس یعنی ..یعنی من یکی از  شخصیتهای جدیدمارولم°○°
سوهو:تو با این عقلت چطور 3سال توی خشم شب دوام اوردی..
کله ایی که از زیر ملافه بیرون اومد باعث شد فریادی بزنه و از روی تخت روی زمین بیفته
دستشو روی قلبش که تند تند میتپید گذاشت و سعی کرد بریده بریده نفس نکشه
سوهو:مردی!
ب پسر بزرگتر که از لبه تخت نگاهش میکرد و همچین سوال احمقانه ایی پرسیده بود نگاه کرد ، همونطور که نفس نفس میزد بهش توپید
چان:تو این جا چ غلطی میکنی،،،توی خوابم دست از سرکچلم بر نمیداری !!!
پسر پوزخندی زد و همونجور که دستاشو زیر فکش گذاشته بود نگاهش کرد و گفت
سوهو:اینجا اتاق منه و از همه مهم تر مثل اینکه فراموش کردی شب قبل رو با من گذروندی...
جانمممممم!!!؟؟؟چ غلطا
هع فکرکرده با کی طرفه! یه اسکل؟!
چان:اولن اینجا اتاق تو نیست دومن من هیچ وقت با یه فسقلی از خود راضی که پسر باشه نمیخوابم
  سوهو نیشخندی زد و از روی تخت بلند شد
شکه به بدن بلورین و سفید رنگ پسر که پراز رد کیس مارک بود  نگاه کرد 
اما اون فسقلی  نتونست سرپا بمونه و تعادلش رو از دست داد و روش افتاد
دستاش ناخودآگاه دور پسر حلقه شدو محکم گرفتش
به چشمای همدیگه نگاه کردن و پسر با لحن دارکی توی گوشش گفت
سوهو:عاقل باش بیبی تو اونقدر منو بفاک دادی که نمیتونم راه برم ؛،،،حالا پذیرفتن یا نپذیرفتن کاری که انجام دادیم ب خودت بستگی داره واخر حرفش گاز ارومی از لاله گوشش گرفت
گرمی بدن لخت پسر روی بدن لخت یخ زده خودش  باعث شد  اتفاقات شب قبل  جلوی چشمش پلی بشه ((? آنچه در شب قبل اتفاق افتاد ¿))

Suho:
بخاطر موقعیتی ک توش قرار داشت قلبش تند تند میتپید
دستای بزرگ پسر ب باسنش چنگ مینداخت و نفسای گرمش زیر گوشش دیوونش میکرد 
اونقدر گیج شده بود نمیدونست باید چه کاری انجام بده
بدنش از لمسای خشن پسر غرق لذت بود ولی مغزش فرمان پس زدنشو رو میداد
اما وقتی دست پسر کوچیکتر زیر پیراهنش خزید و مشغول نوازش کمرش شد
بی اختیار نفسشو لرزون بیرون داد
چان:دد دوستداری وقتی اینجوری نوازشت میکنم!
لعنتی،بدن خیانتکارش تسلیم پسر بود و نمیتونست پسش بزنه
چانیول اسپنک نسبتا محکمی به پهلوش زد ک باعث شد بدنش به لرزه در بیاد
چان:نظرت چیه امادت کنیم ددی
این لحن فاکی پسر باعث میشد بدون دست زدن به خودش کام بشه
با حرکت ناگهانی پسر شکه دستاشو دور گردنش حلقه کرد
سوهو:چیکار میکنی جونور
اماچانیول بی توجه بهش  روی صندلی خوابونده بودش  و بین پاهاش قرار گرفت و دیک سخت شدشو لای باسنش میمالوند
فاککک باید همین الان اونو از خودش دور میکرد وگرنه نمیتونست تضمین کنه که خودش از دیک مانستر پارک سواری نگیره
فک پسر رو توی دستش گرفت و غرید
سوهو:بهتره از من فاصله بگیری پارک...
چانیول پوزخندی زد و همونطور که توی صورتش خم شده بود با صدای بم شدش گفت
چان:دد اما من مطمئن نیستم که اژدهای بین پاهات زیاد با خواسته تو موافق باشه
پوزخند متقابلی زد
سوهو:مطمعنم که موافقه و دوستنداره توله ببر مقابلشو بفاک بده
چانیول بلند شروع ب خندیدن  کرد
با اخم ب پسر روش نگاه میکرد که نفهمید چطور فکش اسیر دست پسر  شد و جدی محکم توی صورتش غرید
چان:از کجا اینقدر مطمعنی اونی که قراره بفاک بره منم ددی
و بایک حرکت شلوارشو همراه باکسرش از پاهاش دراورد
زبونش از کار چانیول بند اومد
باد سردی که از شیشه پایین داخل میومد روی پاهای برهنش مینشست و باعث لرزیدن بدنش میشد
یا شایدهم لرزش بدنش ناشی از تحریک شدن زیادش بود
نمیدونست ...
صدای پسر باعث شد به خودش بیاد
چان:واووو زیباییت تحسین برانگیزه
جوری که پسر روش با چشمای براق کهکشانیش نگاهش میکرد باعث میشد گونه هاش رنگ بگیره و سعی کنه پاهاش رو ببنده
اما مانعش شد و مچ پاهاشو  گرفت و توی شکمش جمعشون کرد
چان:عاعامن نخواستم ک پاهاتو ببندی
و سرش رو نزدیک رونش برد
گرمی نفسای پسر روی پوستش کلافش کرد
عصبی غرید
سوهو:بهتره همین الان از روی من بلندشی پارک چانی..آخخ
گاز محکمی که از داخل رونش گرفته شد باعث شد نتونه حرفشو کامل کنه
سوهو: آخ چیکار میکنی جونور
چان همونطور که جای گازشو میمکید  چند ثانیه کوتاه دهنشو فاصله داد و گفت
چان:مثل مارشاملو نرمی و شیرین
و دوباره تند تند مشغول گاز گرفتن و مکیدن و بوسیدن داخل رونش شد
وادفاک داروی توی نوشیدنی تاثیرشو گذاشته بود؛واقعا عقلشو از دست داده
Chanyeol:
ریشه دندوناش قلقلک میشد 
یا باید اونقدر پسرفسقلی  مقابلشو گاز میگرفت که تموم بشه
یا ی مشت محکم توی دهن خودش بزنه و دندوناشو توی دهنش خورد کنه که از شر حس قلقلک مزخرف راحت بشه
مسلما گزینه اول معقول تر بود
اصلا چرا اینقدر سفید بود
اسپنک دیگه ایی به باسن تپل و  هلویی مقابلش که بخاطر اسپنک قبلی هنوز قرمز بود زد
چان:سفیدبرفی تو قصه ها حالا زیر منه
سوهو:کافیه ؛همین الان این مسخره بازی رو تمومش کن؛این اخرین اخطارمه
پوزخندی زد و همونطور که کمربندشو در میاورد زمزمه کرد
چان:اما ما که هنوز چیزی رو شروع نکردیم
از روی  مافیای فسقلی کنار رفت که پسر سریع بلند شد
کمر بندشو سریع در اورد و دست پسر رو کشید که تعادلش رو از دست داد و توی بغلش افتاد
چان:کجا با این عجله ماهنوز کلی کار باهمدیگه داریم دد..
سوهو:میدونی که از این ماشین پیاده بشم چه بلایی سرت میارم
سریع جواب داد
چان:مهم نیست
پسر رو بی توجه به دست و پا زدن هاش داگی استایل کرد و دستاشو پشت کمرش با کمر بند محکم بست
سوهو:جونور عوضی تو ی استریت فاکی چه اصراری داری با من بخوابی
چند ثانیه توی فکر فرو رفت
اما نمیدونست دقیقا واسه چی توی فکر رفته
داروی توی نوشیدنی بخش منطقی مغزشو بفاک داده بود و کمر پرش فقط التماس خالی شدن میکرد
چان:چطور به من میگی استریت وقتی دیکم قد علم کرده واسه بوتی هلویه خوشگلت
و بدون اینکه فرصت حرف زدن بهش بده  سرش رو جلو برد و زبونش لای باسنش کشید
Suho:
شکه از کار پسر ناله ایی کرد و پاهاش شروع به لرزیدن کرد
زبون پسر با مهارت حفره باکرشو بفاک میداد
پراز حس های مختلف جدید بود
اونقدری تحریک شده بود و بدنش میسوخت ک گونشو محکم روی روکش چرم خنک ماشین میفشرد  
گاز گرفتن یهویی باسنش باعث شد از روی لذت ناله کنه
سوهو:آههه لعنت بهت پارک
چان:فاککک  صدات بهشتیه بیشتر واسم ناله کن دد؛بیبی صداتو دوستداره...
و اسپنک محکمی بهش زد و دوباره با زبونش مشغول بفاک دادنش شد با این تفاوت که یکی از انگشت هاش هم با زبونش همکاری میکرد
حس انگشت بزرگ و کشیده و زبون  خیس پسر  دیوونه کننده بود و دیگه اختیار ناله هاش دست خودش نبود
سوزش کمی ک حفرش داشت در مقابل بدن تحریک شدش هیچ بود
دوستداشت ب جایی چنگ بندازه تا از فشار شهوتش کم بشه اما دستای بستش بهش همچین اجازه ایی نمیداد
فقط تونست انگشتاشو مشت کنه
ورود دومین انگشت پسر باعث شد بلند تر ناله کنه
برخلاف تصورش که منتظر درد بود چیزی حس نکرد
البته  ک نباید حس میکرد اونقدری ک پسر حفرشو لزج کرده بود ک اگه پنج انگشتشو واردش میکرد دردشو حس نمیکرد
برخورد انگشتای پسر به پروستاتش باعث شد به خودش بیاد و به کمرش قوسی بده
فاک این حس جدید فوق العاده بود
سوهو:آهه چا..هه چانیول..
چانیول متوقف شد و همونطور که روی پسر اومد سرشو کنار گوشش چسبوندو گفت
چان:سفید برفی  دوستداری ادامه بدم
صورتشو مماس با صورت پسر کرد وکلافه غرید
سوهو:جونور عوضی بهتره برگردی به ادامه کارت برسی وگرنه قول میدم افرادم جنازتو از این ماشین بیرون ببرن
یکی از دستای پسر دور کمرش حلقه شده بود و دست دیگش به دیکش هندجاب میداد
چان:ددی؟ تو دوستداری بیبی ناراحت بشه؟
اون هندجاب نمیخواست
میخواست حفره خالیش دوباره پر بشه تا دوباره بتونه اون لذت وصف ناپذیرو تجربه کنه
بهتر بود به ساز پسر میرقصید تا به خواستش برسه
نفس لرزونشو بیرون داد و به چشمای کهکشانی  پسر نگاه کرد
سوهو:بیبی من نمیخوام تو ناراحت باشی
چانیول لبخندی زد که به جرعت میتونست بگه چشماش بیشتر درخشید
چان:ددی میشه بوسم کنی
لبخند حرصی زد
سوهو:چرا که نه من همیشه بیبی هامو بوس میکنم
لبخند پسر از روی لبش پرید و به یکباره نگاه درخشانش سرد ترین حالت ممکنو به خودشون گرفت
شکه  نگاهش کرد تا دلیل نگاهشو بفهمه
چان:بیبیها؟ یعنی ب جز ددی من بودن ددی بقیه هم هستی؟
توی دلش نالید و مشتی توی کلش کوبید
گند زده بود
پسر از روش بلند شد  و دستاشو باز کرد
سریع روی صندلی نشست
به پسر بچه تخسی که حالا بی توجه به دیکای درحال انفجارشون  دست به سینه نشسته بود نگاه کرد
باید چیکار میکرد
عاح باورش نمیشد برای بفاک رفتن زیر هرکول مقابلش اینهمه خودشو به اب و اتیش بزنه 
اگه ی روزی بهش میگفتن قراره همچین کاری کنه حتما ی گلوله توی مغزشون خالی می‌کرد
اما حالا...
نفس عمیقی کشید و بلند شد و روی پاهای عضله ایی پسر نشست  و دستاشو دور گردنش حلقه کرد
چانیول قصد داشت صورتشو بچرخونه اما بهش این اجازه رو نداد و فکشو  گرفت
سوهو:بیب الان با ددی قهری!
چان اخمی کرد و جوابشو نداد
نیشخندی زد و همونطور که لباشو نزدیک لبای پسر میکرد جوری که هردو بشنون گفت
سوهو:تو تنها بیبی  هستی که اجازه داره ددیشو بفاک بده و ددی اونو میبوسه..
با تموم شدن حرفش لباشو روی لبای پسر کوبید و شروع به بوسیدنش کرد
ندیدن واکنشی از پسر باعث شد همونطور که میبوسیدش باسنشو کمی روی دیکش حرکت بده  امادستای بزرگ پسر ثابت روی دیکش نگهش داشت و از حواس پرتیش استفاده کرد و زبونشو وارد دهنش کرد و مشغول ساک زدن زبونش شد
بوسه ی خیس و کثیف  اما هاتی رو شروع کردن

🧸Dangerous little 🧨Donde viven las historias. Descúbrelo ahora