save us | تعطیلات

182 24 7
                                    

این قسمت : تعطیلات
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

+ هیی این حساب نیستتت

- میخواستی زودتر بگیریش !

تسا در جواب نیشگون کوتاهیی از بازو ورزیده ی جونگکوک گرفت که پسر به چینی بینیش دادو آخی گفت

تسا رفت سراغ قابلمه ای که محتویات غذا روی گاز در حال جوشیون و پختن بود .
به اصرار جونگکوک تصمیم گرفتن رامیون بخورن
البته که بیشتر کار هاشو جونگکوک انجام داده بود

- تس میای شرط بزاریم و امشب تا صبح بیدار باشیم ؟

+اوکی هرکی خوابش ببره باید فردا اون ناهارو جبران کنه و تمام ظرفارو بشوره .

_ اوکی اوکی

پسر بالا سر تسا ایستاد و دختری که دست به کمر بودو داشت غذا هم میزد رو برانداز کرد

- نیاز نیست انقدر هم بزنیاا

+ عه ؟ ته نمیگیره ؟

جونگکوک سری به نشونه ی منفی تکون دادو که دختر منصرف شدو ملاقه رو از تو قابلمه در آورد
تسا اصا متوجه ی نگاهای سنگین جونگکوک رو خودش نشد و بعد گذشت چند ثانیه گفت

+ فکر کنم آخراشه

- اوهوم

+ میشه بشقابارو ببری رو میز تا منم غذا رو بیارم ؟

- اوهوم

+خب برو دیگه

اما جونگکوک همچنان سر جاش بود داد داشت با نیش باز تسارو تماشا میکرد

- اوهوم

تسا به بازوی جونگکوک ضربه ای زد و اون پسر بچه ی سر به هوارو به خودش آورد

+ انقدر اوهوم اوهوم نکن کاری که گفتمو انجام بده

جونگکوک کمی از جاش پرید و لبخند ملیحشو خورد .

برگشت و تسا رو بیرون آشپزخونه دید که با دستگیره ای قابلمه رو روی میز میگذاشت

+ بیارشون دیگههه انگار تو گشنت نیستاا

جونگکوک سری تکون داد و در یخچالو باز کرد

- چی میخواستی ؟؟

تسا کف دستش رو تو سرش کوبید و خندید

+ احمق دارم میگم یه بشقابی ، کاسه ای ، چیزی بیار

جونگکوک هم ریز خندید رفت تا کاسه و قاشق بیاره

براش جای تعجب نداشت که چطوری به تسا برای مدت قابل توجهی خیره مونده بود

در نهایت با برداشتن وسایل مدنظرش از آشپز خونه زد بیرون و کنار تسا نشست

+ وایی قیافش میخوره که خوشمزه باشه

- من چیزی درست نمیکنم که بد باشه

+ اره جون خودت

بعد هم به پسر چشم قره رفت و خواست یاد آوری کنه اخرین باری که تنهایی غذا پخته بود چه اتفاقی افتاد !

𝐬𝐚𝐯𝐞 𝐮𝐬 | jungkook Where stories live. Discover now