🪐Part 3 : tell me the truth please!

268 58 71
                                    

                    Part three- just wanna die...

Kris pov:

خسته خیره به سقف سفید بیمارستان دم عمیقی گرفت چرا فقط ازش نمی‌کشیدن بیرون؟!

کلافه از همه چی درحالی که بازدمشو رها میکرد بی‌قیدانه سوزن سرم رو از دستش خارج کرد و از روی اون صندلی کذایی پا شد

بدون توجه به نگاه ترسیده پرستار مردد و قطره های بلوری خونی که از دستش می‌چکید لنگ زنان از بیمارستان خارج شد

طبق گفته های جویی مافوقاش برای اطمینان خاطر پیدا کردن از سلامتی کاملش ‌داشتن میومدن بیمارستان و کریس مطمئن نبود اگه همین امروز اون نانگ چوی حرومزاده رو ببینه چه بلایی ممکنه سرش بیاره!

با تیر کشیدن سرش صورتش تو هم جمع شد

آخرین چیزی که یادش بود برخورد ماشینش به ماشینی که از رو به رو میومد و چپ شدنش بود

چیز دیگه‌ای از اینکه چطوری به بیمارستان رسوندنش یا اینکه چطوری الان سالمه تو ذهنش نبود، البته اگه زخم بزرگ گوشه پیشونی، فک زخمی، مچ و ساعد باند پیچی شده دست چپش،  سرگیجه و سردرد شدیدش و پای لنگشو فاکتور بگیریم...

خب همه اینا تا زمانی که طبق گفته پزشک مشکل داخلی و اساسی براش پیش نیومده بود اوکی بود نبود؟!

لب خیابون ایستاد و بدون توجه به خبرنگارایی که علارغم جلوگیری گارد امنیتی داشتن با فلش دوربین کورش میکردن با  عربده هاشون حین سوال پرسیدن گوشاشو کر میکردن با ترمز گرفتن ماشین راننده جلوی پاش بدون هیچ حرفی سوار ماشین شد

کریس- میرم خونه، مراقب باش کسی دنبالمون نکنه

راننده- بله قربان، اطاعت میشه

با شنیدن جواب راننده چشماشو بست اون هنوزم دنبال آرامشی بود که از زندگیش رفته بود و حالا شاید ناتوان از مقابله با همه این اتفاقات و این همه تلاش فقط داشت به جایی که شاید یه زمانی بوی آرامش میداد برمیگشت "خونه"

با ایستادن ماشین چشماشو باز کرد با دیدن فضای اشنای جلوی خونش از ماشین بدون هیچ حرفی خارج شد

بی حوصله‌ سمت در ورودی حرکت کرد اما هرچی نزدیک تر میشد صدای داد و فریادایی که از سمت عمارتش میومد بلندتر میشد

با شنیدن صدای ترسیده بکهیون که داد میزد "جناب سوهو لطفاً!" با سرعت هرچه بیشتر بدون توجه به درد پاش و لنگ زدنش شروع به دویدن کرد

با وارد شدنش به عمارت اصلی و خالی دیدن طبقه اول متوجه شد همه طبقه بالا جمع شدن

با دوباره شنیدن صدای داد آشنای بکهیون و پشت بندش صدای خورد شدن یه شیٔ شیشه ای درحالی که زیر لب فحش میداد خودشو به طبقه بالا رسوند

PLAY WITH MEحيث تعيش القصص. اكتشف الآن