🪐part 6 : Please do it...

279 44 87
                                    

                              🔞 WARNING 🔞

                       part six : Please do it...

Third person's pov:

کریس شاکی با نگاهی سنگین به چانیول خیره بود و چانیول داشت تمام تلاششو میکرد تا با دید زدن اطراف از نگاه کردن به چشمای پسر طفره بره

ولی خب لعنت که واقعا داشت زیر اون نگاه سوراخ میشد...

خب آخه باید از کجا باید میدونست یه پزشک نظامی داروی محرک جنسی توی کیفش حمل می‌کنه؟

بدتر از اون دقیقا کنار داروی بیهوشی اونم از نوع قوی و دوز بالاش!

اصلا چرا باید یه افسر عالی رتبه ساعت دوازده شب اینو از پزشک وزارت دفاع کشور بخواد و کای چرا باید قبول کنه و ساعت دوازده شب پا شه بره اونجا؟!

با صدای بکهیون از افکار از نظر خودش احمقانش فاصله گرفت و اون سکوت سنگین شکسته شد

بکهیون- حالا چی میشه؟

کریس بی‌حوصله و با سردرد و سرگیجه بدی که بخاطر خماری بعد از مستیش بود پرسید

کریس- چیزی برای از بین بردن اثرش هست؟

کای آب دهنشو قورت داد و با نگاه کوتاهی به چانیول به ظاهر ریلکس و بکهیون همچنان رنگ پریده خیره به کریس جواب داد

کای- راستش نه... باید یجوری نیازش برطرف و ارضا بشه وگرنه تا فردا اوضاعش همینه کاری نمیشه براش کرد تنهاییم نمیتونه از پسش بربیاد مثه یه توله گرگه که رفته تو هیت کاری از دستمون برنمیاد فقط میتونین...

با دیدن نگاه جدی و منتظر کریس به سختی ادامه داد

کای- فقط میتونین الفاشو براش بیارین...

کای با غرغر چانیول که ازش میخواست از اون دنیای فانتزی فیکیشنیش بکشه بیرون و درست مثله آدم حرفشو بزنه شونه ای بالا انداخت و سکوت کردن رو ترجیح داد

کریس چشمای سرخشو با خشونت مالید و بی حوصله لب زد

کریس- نمیشه بهش خواب آور بزنیم که تا صبح بخوابه؟

کای با چهره‌ی نامطمئنی در جواب گفت

کای- راستش محرکی که براش زدیم خیلی قویه و اگه بخوایم با تزریق خواب آور که نقطه عکس محرکه ارومش کنیم ممکنه اوردوز کنه، خیلی خطرناک و ریسکیه این حرکت پس، قطعا نه!

کریس پوف کلافه‌ای کشید و سر تکون داد

کریس- بی‌خیالش خودم یجوری حلش میکنم شماها دیگه برید بقیش با من

چانیول خواب الود و خسته بعد از صحبت کوتاهی که با کریس داشت و گفتن یسری توصیه های فوری بکهیونو با خودش جمع کرد و بعد از شب بخیر سریعی که گفت به یکی از اتاقای طبقات پایین رفت تا استراحت کنه و قبل از خوابش یکم پسر کوچیکتر رو که درحال دستو پا زدن برای فرار بود اذیت کنه!

PLAY WITH MEOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz