4

45 19 17
                                    

کاپشن پفی بلندشو پوشید و سمت بار رفت. کیونگ روی کای روی کاناپه خوابیده بود. سهون و سوهو توی اتاقشون بودن و چن بالاخره از تائو فرار کرده بود تا چرت بزنه چون خود تائو هم دوباره روی تخت بیمار خوابیده بود. شیومین سرسختانه مشروب میخورد و لوهان همچنان داشت با گیلاسا برج می‌ساخت و کریس با مزه مزه کردن الکل، نگاهش میکرد و لی داشت به طرز عجیبی بعد مشروب ورزش میکرد!

- من میرم بیرون در مغازه قفله.

شیومین بطری رو زمین گذاشت بلند شد و با صدای خیلی کمی گفت:

- رییس! بازم میری دنبالش بگردی؟

چانیول نگاهی به محافظ تیم که خودش نیاز به محافظت داشت کرد و سری برای تأیید تکون داد.

- منم بیام محافظت باشم رییس؟

چانیول هیچوقت نمیفهمید شیومین مسته یا قراره مست بشه یا مست نشده فقط خماره.

- نه لازم نیست. تو همینجا باش. اگر تونستی به زندگی عادی برگردی مراقب مغازه باش.

چرخید بره که لی بازوشو گرفت و اسلحه‌ای رو توی دستاش گذاشت. نگاه چانیول روی اسلحه بود که لی گفت:

+ دست خالی نرو. نمیری سینما که! یجوری باید تا اینجا بیاریش!

نگاهی به لی کرد و چیزی نگفت فقط تشکر سرسری کرد و از مغازه بیرون رفت. صدای شکستن بلندی توی بار پیچید و لحظه بعد دقیقا صدا چند برابر شد. کریس صحنه افتادن بلند ترین گیلاسو به چشم دید. اما باورش نمیشد لوهان بخواد خم شه و وقتی مثل سگ مسته، برای گیلاس شکسته آهنگ خداحافظی بخونه و تیکه هاشو جمع کنه چون همه گیلاسا دقیقا داشت روی سرش چپ میکرد.

و حالا کریس جوری لوهانو کشیده بود که هردو اونطرف تر کف زمین افتاده بودن و سیل خورده های شیشه اونور خودنمایی می‌کرد.

کریس عصبی و ترسناک برگشت و به لوهانی که احتمالا نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده نگاه میکرد اما قبل از اینکه داد بزنه، لوهان بود که با مظلومیت به کوه شیشه های خرد شده گیلاسا نگاه میکرد.

+ کی اونارو کشته؟

نگاهش به کریس افتاد. قفسه سینش تند تند بالا پایین میرفت و نفساش سریع از بینی خارج میشد.

+ تو کشتیشون؟ اگه اونارو کشتی چرا منو دزدیدی؟ تو مگه همون پلیسه نیستی که اول طعمه هاتو میدزدی بعد میکشی؟ اگه اونا رو کشتی چرا منو دزدیدی؟

دلش میخواست جمجمه‌شو مثل اون گیلاسا خرد کنه ولی نفس عمیقی کشید، چشماشو بست و لوهانو از توی بغلش پرت کرد اونور و بلند شد بالای سرش وایساد و گفت:

- اولین چیزی که بعد هوشیاریت باید هک کنی فیلم این باره! چون همه ابهتی که این چندسال برای خودت ساختی هربار مستیت به بادش میده. الانم بلندشو گورتو گم کن تو اتاقت من این لعنتیارو جمع کنم وگرنه برگردم از شدت غمِ اینا رگتو زدی!

Reincarnation In The Murder Shop(Manhunt)| تناسخ در مغازه قتل(شکار انسان)Where stories live. Discover now