-جونگ کوک، منو یادت میاد؟
وقتی این صدای آشنا رو پشت ویترین مغازه شنیدم.
عرق سردی روی پیشونیم نشست.
اما...
اما کسی اونجا نبود.
YOU ARE READING
Oneday [KOOKV]
Horror[Completed] تو مغازه امروز دوستم از اندامم تعریف کرد و گفت : -اگه منم جای تهیونگ بودم دنبالت میکردم. +چی؟ .ɴᴀᴍᴇ: One Day(یک روز) .ɢᴇɴʀᴇ: horror, classic .ᴄᴏᴜᴘʟᴇꜱ: kookv .ᴡʀɪᴛᴇʀ: Artemis .#kookv .#Horror
2
-جونگ کوک، منو یادت میاد؟
وقتی این صدای آشنا رو پشت ویترین مغازه شنیدم.
عرق سردی روی پیشونیم نشست.
اما...
اما کسی اونجا نبود.