فک میکنم برادر ویکتور اون پسر توی خوابمه.
از بابتش وقتی مطمئن شدم که ویکتور درباره مرگ برادر دوقلوش بهم گفت.:راستش کوک اون رو فقط یک بار دیده بودی
وقتی کره بودیم و تو ۱۲ سالت بود.
YOU ARE READING
Oneday [KOOKV]
Horror[Completed] تو مغازه امروز دوستم از اندامم تعریف کرد و گفت : -اگه منم جای تهیونگ بودم دنبالت میکردم. +چی؟ .ɴᴀᴍᴇ: One Day(یک روز) .ɢᴇɴʀᴇ: horror, classic .ᴄᴏᴜᴘʟᴇꜱ: kookv .ᴡʀɪᴛᴇʀ: Artemis .#kookv .#Horror
5
فک میکنم برادر ویکتور اون پسر توی خوابمه.
از بابتش وقتی مطمئن شدم که ویکتور درباره مرگ برادر دوقلوش بهم گفت.:راستش کوک اون رو فقط یک بار دیده بودی
وقتی کره بودیم و تو ۱۲ سالت بود.