[این قسمت: پدربزرگ کوانگ vs عمهگندهه.]
پدربزرگ کوانگ!
کابوس شبهای پیونگ و تیانگ، حالا برای نجات دادن -شاید هم سلاخی کردنشون- به خونهی خواهرش اومده بود و داشت با اون عصای طلا و گرون قیمتش که همیشه پشت گردن دامادهاش میکوبیدش، برای جمع ژست میگرفت و پز میداد._ فکر کردی داری چیکار میکنی ههسه؟
سوالی که پدربزرگ مطرح کرد ساده بود پس عمه بزرگ هم بدون زحمت دادن به مغز اسفنجیِ سوراخ شدهش چشم چرخوند.
_ مگه خودت نمیبینی؟!
خب واضح بود دیگه.
اون زن سعی داشت با حروم کردن یه تیر تو مغز جلبکی تیانگ، دنیا رو از وجودش پاک کنه._ ههسه تو حرفاتو زدی! من برادر بزرگترتم، هرچقدر هم که دامادم یه آدم بیمصرفِ احمقِ اسکلِ نفهمِ بیشعور باشه باز هم حق نداری تا نگفتم بُکشیش!
به دو دلیل سالن در سکوت فرو رفت. 1 عمهبزرگ هنوز حرفاشو نزده بود و 2 همه -از جمله تیانگ- داشتن حرفهای کوانگ رو تحلیل و بررسی میکردن تا اینکه فریاد کر کنندهی قربانی به هوا رفت.
_ چ..چی؟ تا نگفتی؟! یعنی ممکنه بگی؟؟!
تیانگ که صداش هر لحظه بیشتر مرغی میشد، وحشتزده داد زد و دهنش از این همه ظلم و ستم مثل در گاراژ باز مونده بود که کوانگ با عصاش اشاره کرد.
_ ببند.
و بدین منوال تیانگ هم دهنشو بست تا مبادا مگسی چیزی به درونش رجوع کنه، البته بیشتر از ترس اینکه یهوقت پدربزرگ با عصا نکوبه رو دندوناش اینکارو کرد، بهرحال از اون پیرمرد سادیسمی هیچی بعید نبود.
_ اونا به خونهی من دستبرد زدن!
عمهبزرگ که فرصت رو مناسبِ حرف زدن دید خواست از خودش دفاع کنه که جیمین با تکخندی توجهها رو به خودش جلب کرد.
_ د نشد دیگه اینجوری عمه بزرگ!
پسر که حالا با جلب توجهی پدربزرگ کوانگ به وجد اومده بود با طی کردن چند قدم به جلو -بدون در نظر گرفتن نگاه کینهتوزانه ههسه- به ادامهی حرفش پرداخت.
_ از قدیم گفتن دروغگو دشمن خداست، شما دیگه داری شورشو درمیاری، خدا شاهده ما از شما دزدی نکردیم، اصلا بگوزه اونی که دزده!
زارت.
که خب جیمین انتظارش رو نداشت اون صدای انفجار از ماتحت خودش به سالن شلیک بشه و آبروش رو بریزه کف زمین ولی خب اینم سزای -دروغگو، دشمن خدا- بودنه. تیر میخورد بهتر از این حال بود که یهمشت آدم با قیافههای منزجر شده بهش زل زده بودن و بینیهاشون رو گرفتن. این وسط جین با اینکه فاصلهای با مرز سکته نداشت اسپری خوشبو کنندهی اضطراریش رو بیرون آورد و فضا رو خوشبو کرد.
YOU ARE READING
Crush | T.K
Teen Fiction[Completed] همه چی از یه کراشِ ساده شروع شد. جایی که تهیونگ پسرخالهی خبیثِ جونگکوکه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! - عنوان: کراش. - وضعیت: اتمام یافته. - ژانر : کمدی...