PART • 1

103 26 8
                                    

به شیشه های خالی جلوش نگاه کرد و شیشه ای که دستش بود با ضرب روی میز کوبید.

"این آشغالام نتونستن مستم کنن"

تو افکارش غرق بود که جسمی تو جیب شلوارش لرزیر و اونو به واقعیت برگردوند .

موبایلش درآورد و نگاهی به صفحش که روشن و خاموش میشد انداخت و با فشردن دکمه کنار موبایل تماسو رد کرد.

از جاش بلند شد و بعد از برداشتن سوییچش از کارگاه بیرون زد.

با افتادن قطره بارون روی پیشونیش نگاهی به آسمون کرد حال آسمونم مثل خودش تعریفی نداشت.

برای جلوگیری از خیس شدنش سریع سوار ماشین شد و به راه افتاد.

سکوت داخل ماشین با صدای ویبره موبایلش شکسته شد.

بی اهمیت به رانندگی ادامه داد اما انگار فرد پشت خط بیخیال نمیشد .

صبرش تموم شد .

در حالی که فرمون رو با یه دست گرفته بود تماسو وصل کرد.

"تو راهم 10 دقیقه دیگه میرسم "

بعد از پایان تماس موبایلشو رو صندلیه کنارش پرت کرد.

با دیدن تابلوی مورد نظرش با سرعت وارد جاده خاکی
شد.

جلوی سوله ای که ون مشکلی رنگ آشنا پارک شده بود نگه داشت و سمت سوله راه افتاد .

شخصی که تمام مدت در تعقیبش بود بعد از مطمئن شدن از اینکه جای موتورش امنه و تو دید نیست با فاصله ازش به سوله نزدیک شد.

با صدای گوش خراش درِ قدیمی و زنگ زده نگاه منتظر چانیول و تمین که کنار آتیش خودشو گرم می‌کرد میکرد سمتش چرخید.

سمتشون رفت و روی صندلی چوبی کنار آتیش نشست
دست چانیول رو شونش نشست و آروم اونو فشرد.

"بوی گند الکل میدی چطور تا اینجا رانندگی کردی؟ روانی چیزی هستی؟"

بی توجه به حرف چان سیگاری گوشه لبش گذاشت
ولی قبل از روشن کردنش تمین اونو از بین لباش برداشت و زیر پا له کرد.

"تو سیگار نمی‌کشیدی جونگ چرا باخودت اینجوری میکنی؟"

تمین با دیدن چشمایی که بدون هیچ حسی بهش خیره شدن عصبانی شد.

"دِ آخه لعنتیییی...چرا کاری میکنی که شبا با فکر اینکه یه موقع بلایی سر خودت بیاری نتونم تا صبح چشم رو هم بزارم؟ اون اتفاق تموم شد ولی توعم داری باهاش تموم میشی.‌.."

با شنیدن آخرین جمله ای که از لبای دوستش خارج شد پاکت سیگاری ک تو مشتش درحال له شدن بود روی زمین پرت کرد.

قبل از اینکه بتونه جواب بده صدای سرفه شخصی که کمی اونطرف تر از جمع سه نفرشون به صندلی بسته شده بود فضا رو پر کرد.

"𝘽𝙡𝙤𝙤𝙙𝙮 𝙋𝙖𝙧𝙖𝙙𝙞𝙨𝙚"Where stories live. Discover now