سرشو از روی فرمون برداشتو به ساعت ماشین خیره شد .
4 ساعت کوفتی تو ماشینی که تو پارکینگ خونش پارک بود نشسته بودو پیاده نمیشد.
دقیقا چه غلطی کرده بود؟
مغزش خالی بود.
هنوز نتونسته بود افکارشو مرتب کنه.
تنها کاری که کرد این بود که قبل از رفتن به خونه به کارگاهش رفت و یه دست لباس تمیز برداشت.
نمیدونست چطور تا خونه رانندگی کرد.
تنها شانسی که اورد خلوتیه خیابون تو اون ساعت بود.
از وقتی که وارد پارکینگ شده بود تا الان تو ماشین نشسته بودو جرعت بالا رفتن نداشت.
فکرش درگیر اتفاق چندساعت پیش بود.
بالاخره خودشو قانع کرد تا از ماشین پیاده بشه بره تو خونه
سوار آسانسور شد و با زدن دکمه طبقه مورد نظرش به چهره خودش تو آینه آسانسور نگاه کرد.
پیرهن خونیش با یه تیشرت تمیز عوض شده بود.
دستی به صورتش کشید و موهایی که بخاطر عرق کردنش کمی حالت دار شده بود کنار زد.
با نوک کفشش رو زمین ضرب گرفت.
با صدای دینگی که نشون میداد رسیده از آسانسور پیاده شد.تو اون طبقه فقط دو واحد وجود داشت که برای راحتیش هردو رو خریده بود.
به در واحد خالی نگاه کرد.
قرار بود اونو به سهون بده تا نزدیک خودش باشه.
"سهون..."
زیر لب اسمشو تکرار کرد.
"من یه قاتلم..."
اینو در حالی گفت که نم چشماشو پاک میکرد.
چرخیدو جلوی دری که سمت راست راهرو قرار داشت متوقف شد.
چند لحظه مکث کرد.
برای داخل رفتن تردید داشت .
بعد از چند دقیقه که با خودش کلنجار رفت بلاخره با زدن رمز در ، دستگیره رو کشیدو در باز شد.
هنوز کامل داخل نشده بود که صدای پاهایی که با دو بهش نزدیک میشدن باعث شد نگاهشو که تا الان به زمین جلوی پاش دوخته بود بالا بیاره و بالا آوردن نگاهش همزمان شد با دیدن چهره ای که از صبح دلتنگش بود.
یه لحظه همه چیزو یادش رفت.
فکرش درگیر این بود که چطور یروز کامل بدون دیدنش زنده مونده.
قبل از اینکه اولین قدمو برداره صدای شخص رو به روش مانعش شد.
"اول کفشاتو دربیار کیم جونگین"
شت...اسم کاملشو صدا کرده بود که این یعنی خیلی عصبانیه.
کفشاشو درآورد و آروم سمتش رفت.
VOCÊ ESTÁ LENDO
"𝘽𝙡𝙤𝙤𝙙𝙮 𝙋𝙖𝙧𝙖𝙙𝙞𝙨𝙚"
Romance🩸بهشت خونین🩸 - - - - - - - +تو اونو کشتی؟... +کاش میتونستی بگی "نه" +ازت متنفرم... - - - - - - - •ᴄᴏᴜᴘʟᴇꜱ | ᴋᴀɪꜱᴏᴏ,ʜᴜɴʜᴀɴ,ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ •ɢᴇɴʀᴇꜱ | ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ,ꜱᴍᴜᴛ,ᴀᴄᴛɪᴏɴ,ᴅʀᴀᴍᴀ •...