23

1.4K 204 35
                                    

جونگکوک گم شده بود میخواست به کار سرگرم‌ کننده انجام بده اما بیشتر جاها به دلیل برف سنگین و شب کریسمس بسته بود.باید تو خونه می موند،اما با تهیونگ بودن سخت بود.

میخواست یه غذای خوشمزه بخوره اما پیدا کردن مکان سخت بود چند تا مغازه ی رامن پیدا کرد اما دنبال گزینه ی جالب تری بود.

وقتی به اطراف نگاه می کرد مردم رو می دید که بهم عشق می ورزن. هاه عشق؟آخرین باری که چک کرد، کراشش بهش گفته بود رو خواهرش کراشه بخاطر همینه همجنسگرا ها نباید دنبال مردای استریت برن.

وقتی به دستای یخ زدش نگاه کرد، احساس می کرد عجیبه شاید نباید این همه خالکوبی میزد.

از دوران راهنمایی شروع شد، زمانی که جونگکوک با بحران زندگی مواجه شد اولین خالکوبیش یه جمجمه روی قسمت پایین شکمش بود کسی که هیچکس نمی تونست ببینه جالبیش اینه اصلا کادر مدرسه متوجه نشدن.

جونگکوک در حین قدم زدن به سالنی برخورد،خاطره ای از بهترین دوست دوران کودکیش با موهای قرمزش به ذهنش خطور کرد.

تهیونگ و کوک تا دبیرستان خیلی صمیمی بودن، بهترین دوستای هم،هرکاری باهم می کردن از تخم مرغ خریدن گرفته تا باهم حموم رفتن اونا جدایی ناپذیر بودن!

تهیونگ عادت داشت موهاش رو رنگ کنه. آبی مثل آسمون،صورتی مثل ادامس حباب دار،قرمز مثل توت فرنگی،بنفس مثل گل یاسی(از اونجایی که همه رو امتحان کردم بعدی بنفشه💅🏻)حتی رنگین کمونی که کوک‌کلی مسخرس کرد

با پیام خواهرش از فکر پسر بیرون اومد "جونگکوک از خونه فرار کردم لطفا بیا دنبالم ازت خواهش می کنم قرار نیست پیشت بمونم حداقل دو اتاق برام تو هتل بگیر دوستمم پیشمه" درسته که با خانواده‌اش رابطه ی خوبی نداشتن ولی نمی تونست درخواست خواهرش رو رد کنه.

—————-

"هی"جونگکوک سلام کرد ولی خواهر سلام نداد که باعث شد زیرلبش بی ادب رو زمزمه کنه.

کوک با ندیدن دوست خواهرش پرسید که دوستش کجاست؟

"ته رفته یکم خوراکی بگیره زود بر می گرده"کوک با شنیدن ته تعجب کرد و کف دستش شروع کرد به عرق کردن، دهنش خشک شد یعنی ممکنه؟

ته یانگ با دو پلاستیک پر خوراکی وارد خونه شد و لبخند زد صددرصد برای خواهر کوک بوده ولی کوک حس کرد این لبخند سمت اونه.

ضربان قلبش رفت بالا و با دیدن شرایط ته یانگ حتی بالاتر. پسر یه تیشرت مشکی جذب که به خوبی عضلات سینش رو نشون می داد پوشیده بود و فاک رگای دستش

جونگکوک به وضوح آب دهنش رو قورت داد و گرما رو روی گونه هاش حس کرد"هی!تو باید جونگکوک باشی" ته یانگ دستش رو جلو آورد تا دست بده که تتو های کوک رو دید.

"خالکوبی دوست داری،ها؟" به سمت خالکوبی قلب زورگوش پسر هم اشاره کرد و باعث شد کوک بیشتر سرخ بشه خواهر کوک زودتر راه افتاد که ته یانگ هم دنبالش رفت.

حس می کرد ته کوندا به احتمال زیاد ته یانگه پس گوشیش رو در آورد و به ته کوندا پیام داد

•••••••

جونگ پاپی🔥
هی ته اونجایی؟

ته کوندا💦
چی شده دامپلینگ؟

جونگ پاپی🔥
وقتی خواهرم رو دوست داری نمی تونی اینطوری صدام کنی!

ته کوندا💦
هاها در مورد من ازش پرسیدی؟

جونگ پاپی🔥
من علاقه ای به صحبت کردن باهاش ندارم

ته کوندا💦
اوه خوبه

جونگ پاپی🔥
هه هه چرا باید خوب باشه؟
عام چیزه
الان باهاشی؟

ته کوندا💦
با کی؟

جونگ پاپی🔥
با سویون

ته کوندا💦
سویون کیه؟

جونگ پاپی🔥
خواهرم.......

ته کوندا💦
-
-
-
-

جونگ پاپی🔥
باهاشی؟

ته کوندا💦
اره

••••••••

جونگکوک آب دهنش رو قورت داد پس ته واقعا همون ته یانگه؟

ته یانگ موبایلش رو خاموش کرد و توی جیبش فرو کرد، نگاهی به کوک انداخت و چشمکی زد.

جونگکوک نگاهش رو به سمت دیگری داد و سعی کرد پوزخند کوچیکش رو پنهون کنه قطعا قراره جالب بشه!

******
من دارم با آهنگای لانا زندگی می کنم
شبتون به قشنگی آهنگای لانا

S*X MATE(complete)Where stories live. Discover now