برای ملاقات مهم اون روز، یک دست کت و شلوار برند دولچهاندگابانا سرمهای با کراوات راهراه توسی و مشکی بهترین گزینههای پیشِ روی تهیونگ بودن. اون از زمانی که یک تماس ضروری دریافت کرد، پیدرپی داخل کمد پیراهن و کت و شلوارهاش در حال جست و جو بود تا گرونقیمتترین، شیکترین و مجللترین ظاهر رو برای قرارش رقم بزنه.
حتی لحظهای هم نبود که حین ایستادن مقابل آینهی تمامقد اتاقش، پوششش رو از نظر اون تصور نکنه. مدام از خودش میپرسید: "این مناسبه؟"، "از این رنگ خوشش میاد؟"، "این کراوات جلوهی خوبی کنار کت و شلوارم داره؟"، "رنگ پیراهنم خوبه؟"
اما مگه چه قرار مهمی پیشِ روی رئیس کارگاه آینهسازی بود که باعث شده بود اونطور دچار تشویش و اضطراب بشه؟ تمام این معضلات و وسواس برای یک ظاهر موقر از تماسی که دو روز پیش دریافت کرده بود، نشأت میگرفت. یک تماس با صدای ظریف هایبرد موشی که اعلام کرد دوران هیتش تمام شده و آمادگی داره تا سفارشش رو برای حمام اتاقش تحویل بگیره.
در ابتدا تهیونگ قصد نداشت به شخصه مسئولیت تخریب دیوار بین حمام و فضای اتاق جونگکوک رو به عهده بگیره چون با یادآوری خاطرات نحس هفتهی گذشته توی خونهی خوشمزهی اون هایبرد شیطون کاراملی، دوباره احساس میکرد توی شرایط سختی قرار گرفته به خصوص در زمینهی رات.
اما بعد از چند دقیقه فکر کردن، به این نتیجه رسید اون به عنوان رئیس کارگاه آینهسازی، نسبت به مشتریهاش مسئولیت تام داشت به خصوص مشتریای که سفارشی خاص با مضمون "آینه رفلکس" مقرر کرده بود.
همچنان هایبرد گربه میترسید دوباره وارد اون خونه بشه اما از طرفی رغبت عجیبی داشت تا اون هایبرد موش فسقلی خوشبو رو ملاقات کنه. اون دو جفت گوشهای پرزدار حنایی، دم باریک و کوچولوش، لبهای قلمبه و رایحهی پنیر کاراملیش کشش عجیبی داشتن که گربهی خاکستری رو دیوونه میکرد.
تهیونگ با تصور ناخواستهی تمام جذابیتهای اون موش حنایی، بعد از کلنجار رفتن با خودش بالاخره رضایت داد با یک مهندس سازه تماس بگیره تا برای تخریب دیوار بین حمام و اتاق، به خونهی هایبرد مراجعه کنه. البته که تهیونگ همراه مهندسها به خونهی موش نرفت چون هنوز بابت رفتن یا نرفتن به لونهی غولپیکر اون تردید داشت.
روز قبل مهندس ناظر تماس گرفت و اعلام کرد که کار تخریب با موفقیت به اتمام رسیده؛ حالا میدان دست کارگاه آینهسازی بود تا به کمک متخصصها و کارگرها آینهی رفلکس رو به خونهی مشتری ببرن و اون رو نصب کنن.
تهیونگ اول قصد داشت یک نماینده به جای خودش بفرسته تا روی حمل و نصب آینه نظارت داشته باشه اما هر طوری به قضیه نگاه میکرد، راضی نمیشد کسی به جز خودش تحت عنوان ناظر یا معاون رئیس به اون لونهی خوشگل و خوردنی رجوع کنه تا سفارش رو به دست مشتریِ...مشتریِ؟ باز هم به قول خود تهیونگ، تا سفارش رو به دست مشتریِ "کیوت" و "سکسی" برسونه. انگار نیاز شدیدی داشت دوباره هایبرد موش رو ملاقات کنه؛ اون حجم از ظرافت، زیبایی و البته قلمبگی رو!
YOU ARE READING
💛🧡Toms and Jerry🐹🐱
Werewolf・❥・Multishot Name ➠Toms And Jerry🧀 ・❥・Main Couple ➠Vkook🐹🐱 ・❥・Genre ➠Omegaverse, Hybrid, Mpreg, Fluff, Light BDSM, Dirty talk, Smut🧡 ・❥・Telegram ➠BTSGALAXYIR ・❥・Up ➠Saturday(9:00_10:00pm)💛 ・❥・Summary ➠ کیم تهیونگ هیچوقت پیشبینی نمیکرد روزی س...