p1🐣

142 22 0
                                    

نجاتش بده....زود باش.... اون کمک میخواد...
_میکشمتتتتتتتتتت
درحالی که دستش به طرف هوا بود و میخواست اونو نجات بد‌ه بیدار شد
دوباره همون خوابو داشت میدید از اون اتفاق نه سال میگذره ولی بازم هنوز اون تو فکر و ذهنه جیمینه
*هوی میمون چته اول صبحی اینقد جیغ و داد میکشی حیوون نمیذاری یکم بخوابم ....
درحالی که جین داشت غر غر میکرد:
_من مگه کی جیغ کشیدم جین هیونگ.

*کی جیغ کشیدی همین الان میگفتییی میکشمت نه بیا بیا بکش

_تسلیمم هنو ساعت چنده؟
*تقریبا نه صبحه ..... واتتتتتتت بجنب کلاس داریم پاشو
_هیونگ امروز مثلا یکشنبس بگیر بخواب منم باید برم تهیونگو ببینم
*ارع راست میگی راستی پیدا کردن ادرسش سخت بود خودشم اون محله خیلی خطرناکه پس مراقب خودت باش

_اوک
.
.
.
.
[بعد از ۲ ساعت]
_من رفتم
بعد از اینکه جیمین راه افتاد یه تاکسی گرفت و تا سر کوچه رفت ولی تاکسی سوار حاضر نشد اونو تا محل اصلی برسونه و خلاصه جیمین بیچاره و بدبخت مجبور شد خودش اون ادرسو پیدا کنه
_ایشششش... پس این خونه کو پس..
اخخ... یااا مگه جلو پات...
(از دید جیمین)
وقتی سرم تو ورقهه بود احساس کردم به یه دیوار برخورد کردم اما دیدم کفش داره پس خواستم که بگم
_یااا مگه جلو پات....
هییییییییی یا قمر بنی هاشم این انسانه یا گوریللللل وات د فاک
_معذرت میخوام .... اخخخخ

یخه رو ول کن داداش فقط یه برخورد بود نیاز نیس انقد خشن باشی
×هویی مگه جلو پاتو نمی بینی صب کن تو از این محل نیستی نه؟//چقدم خوشگلی شاید یه کاریت بکنم پری کوچولو

دیگه داشت صبرم تموم میشد وات د هل پری حیح کوچولووووووو دیگه این زیاده روی

و ارع یه سیلی خوابوندم تو گوشش و خب مرگم دیگه حتمی شد
×چه غلطی خوردی....
نه وایسا مشت نه توروخدا
[سوم شخص]
جیمین چشماشو از روی ترس و دردی که قرار بود تا چند صدم ثانیه تو این کوچه متروکه حس کنه بست تا شاید از درد و ترسش کم بشه ولی....

[از دید جیمین]
صب کن چرا هیچ دردی احساس نمیکنم.... حیح مردم هاهاها نه واقعا جدی میگم چشمامو باز کردم تا ببینم چرا هیچ دردی احس...... هییییییی این پسر مو بلنده کیه دیگه... چقد خوشگله

+هویییی فکر کردی داری چه پخی تو منطقه من میخوری؟
×اممم قربان ..... منو ببخشید ولی این پسره اول شروع کرد

قربان دیگه چه صیغه ایه وات د هل .... من کی شروع کردم تو خودت بودی یقه منو گرفتی
+خب دیگه مهم نیس.... دیگه دیره

(و یه مشت تو شکمش زد)
اخیش یقمو ول کرد...ولی صب کن زندس؟؟؟
_اممم...
هیییی چشماش چقد خوشگله ولی چرا یه زخم داره....
+همممم؟
_ببخشید میگم این اقاهه چیزیش نمیشه؟

نه معلومه که چیزیش نمیشه این پسر استخونبه چطوری میتونه این گوریلو بندازه رو زمین... چرا داره بهم نزدیگ میشه .... نیا نه توروخدا نه

+میدونی نباید جز خودت نگران کس دیگه بشی

_اه بله میدونم ... ولی واقعا نیازه اینقد بهم نزدیک باشین؟
چرااا گفتیییی چرا گفتمممم وایی الان منم مثل این میزنه میکشه

+اگه من بخوام نیازه کیتی
(بعد از اینکه جیمین از بین ویوار و اون پسره در اومد)

وات ده هل کیتییییی بیا برو بابا ولی خب اینکه این پسره بگه کمی شیرینه ...... نه نیست جیمین به خودت بیا چرا سرخ شدی
_اممم ببخشید اقای..... همون گربه این ادرسو بلدی؟
(کاغذو نشون میده)

+اقای چی چی؟؟
_خب میدونی وقتی تو میگی کیتی یعنی من نتونم بهت بگم اقای گربه...
+کیوت(با صدای بسیار کم)

_چیی یعنی منظورم اینه چیزی گفتین؟
+نه میگم ادرسو بگو//
_اهاا اینه

+ارع بلدم بیا بریم کیتی....

اااااااا بازم گفت نگو... خب ولی بازم از زبون این پسره شیرینه

:اممم ببخشید قربان ولی نیازه...

+خفه شو نیازی به این ندارم که تو واسم تعیین تکلیف کنی به نامی بگو به قضیه هه برسه
:چشم

وات ده هل ....ولی صبر کن ببینم چرا وقتی با من حرف میزنه خیلی اروم و ملایم حرف میزنه ولی وقتی با اونا حرف میزنه کمی وحشی میشه.... نه نگو که .
.
.
.
.
فک میکنه من دخترمممممم

_اممم ببخشید اما منم پسرم
+چی؟//
_هیچی ببخشید .... میشه راهو نشون بدی؟/
+اره اتفاقا منم میخواستم از این راه برم
_واییی چه جالب پس وقتتونو نمیگیرم
(وقتی جیمین کمی جلوتر رفت)
+معلومه که نه برای تو همیشه وقت
دارم (با تن صدای خیلی کم)
.
.

.
.
.
.

.
.

...
.
_____________________________

هاییی من اومدم اینم از پارت جدید
ووت فراموش نشه
تنکس

تا پارت بعدی باییی🫀🐋

gambling ♧ Yoonmin Where stories live. Discover now