p5🌘

73 13 3
                                    

[از دیدگاه سوم شخص]

مثل همیشه بازم دیرش شدع بود ...و بله هیچکدوم از جورابا جفتی نداشتن پس مجبور شد تا همون قبلی هارو بپوشه داشت از پله ها میومد پایین که خواهرشو دید که درحال پوشیدن کفش هاشه و مثل همیشه باباشو دید که درحال روزنامه خوندنه و باباشم بهش نگاهی انداخت و شروع به سرزنش کردن جیمین کرد....

وقتی جیمین کفشهاشو پوشید زود از خونه دراومد تا صدای آزاردهنده پدرش بیشتر از این عذابش نده و مثل همیشه چون امروز چهارشنبه بود خودش باید با پای پیاده تا مدرسش بدوعه...
خدارو شکر قبل از اینکه اقای گیونگ* درو ببنده از خط قرمز رد شده بود درسته اگه بازم پشت در میموند درو براش باز میکردن ولی جیمین اینو دوست نداشت چون احساس میکرد همکلاسی هاش به چشم دیگه بهش نگاه میکردن

وقتی به کلاس رسید روی صندلی خودش نشست خب در واقع اون اونقدام ساکت نبود خیلیم پر سرو صدا بود البته فقط و فقط کنار تنها امیدش و اره خب دوستش دوستی که اونو از هزاران تلاش برای خودکشی نجات داده بود ولی امروز قرار نبود بیاد چون قبلا بهش گفته بود که امروز قراره به دیدن تنها عزیزش بره،مادر بزرگش،درسته دوستش سن کمی داشت ولی مجبور بود برای اینکه هزینه های مادر بزرگش رو بده کار های پاره وقت زیادی انجام بده ولی این مانع این نمیشد که وقت کمی برای جیمین بزارع....
اون از همه راز های جیمین خبردار بود حتی گی بودنش البته که اینو جیمین نگفته بود درواقع جیمینو درحالی پیدا کرده بود که داشت سریالای بی ال نگاه میکرد یا بهتره بگیم پورن ....

و به این زودی مدرسش تموم شد و درحال برگشت به خونش بود....

وقتی به خونه رسید پدرش رو دید که توی حیاط پشتی درحال بازجویی از کسایی بودن و از شانس بد جیمین،امروز جیمین حدس زده بود که شاید از حیاط پشتی بره بهتره و با پدرش روبرو نمیشد ولی انگار حدسش بیش از حد خراب از اب در اومده بود و باعث شد پدرش سمتش بره و از دستش بگیره با خودش بسمت اون کسی که داشت اونو بازجویی میکردن بکشه

[از دیدگاه جیمین]
ترس تموم بدنمو برداشته بود این کشیدنا فقط یه معنس داشت و اونم یچیز بود ......

وبله قرار بود یا کتک بزنم یا کتک بخورم
خب حقیقتا فقط یکبار یکی رو کشتم و خب اون یکی نبود درواقعه پدرم منو  مجبور کرده بود یه مرغو از مرغدونی با دستای خودم بگیرم و اونو بکشم و باهاش برای پدرم غذا درست کنم تا باهم بخوریم....
درسته من از پدرم درحدی متنفرم  که نمیتونم حتی صداشو تحمل کنم ولی مجبورم ....

و اولین ضربرو به اون مرد زد و توی شک فرو رفتم پدرم چطوری میتونست اینقدر بیرحم باشه
#خب جیمین فک کنم یاد گرفتی پاشو ....الان نوبت توعه ....هویییی باتوم زودباش

[سوم شخص]

و اره بازم دوراهی یا بزن یا بخور ولی جیمین نمیتونست اون مرد رو بزنه چون اون راننده شخصیش بود

@قربان لطفا منو بزنید و نزارید بهتون صدمه بزن....
#خفه شو کمتر زر بزن ....جیمین پسرم بیا

ولی نه جیمین نمیتونست
جیمین شروع کرد به تکون داد سرش (همون منظورن نه )
و پدرش هم صریحا منظورش رو فهمید و دقیقا همون ثانیه شروع به کتک زدن جیمین با شلاق کرد
و در همون ثانیه جیمین به یچیز فکر کرد "اوه پسر من چقد بدبختم بازم قراره درد بکشم"
و دوباره
و دوباره
و دوباره
تا حدی که پدرش راضی شد و رفت

و خواهرش از پشت درختا با چهره ای از اشک بیرون اومد و جیمینو تو اغوشش گرفت
درسته خواهرش هیچوقت کتک نمیخورد و فقط جیمین کتک میخورد
با کمک خواهرش به اتاقش رسیدن اون هیچوقت حق رفتن به بیمارستان رو نداشت چرا که اگه کسی اونو تو اون وضعیت میدید برای پدرش شایعه درست میشد
و این ها خاطاتی بودن که وقتی جیمین وارد اون اتاق شد مرور کرد....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
هاییییی کیتن های من
ببخشید این پارتو خیلی دیر گذاشتم چون واتپدم ریده بود و خب پسوردمم هر چقد میزدم نمیورد
امیدوارم خوشتون بیاد 🌑
ووت و کامنت یادتون نره🐋🫀
چرا فقط میخونین و ووت نمیکنین؟
این باعث میشه من کمتر امیوار بشم تا بنویسم
شرط اینبار ۷ تا ووتع و یدونع کامنت 🥲🐈
اگه کامنت بزارین قول میدم خیلی زودتر آپ کنم پارت بعدی رو بزارم
و ببخشید بخاطر تاخیر

باییییی

*اقای گیونگ نگهبان مدرسه

و اینکه بدونین دیگه مدرسه جیمین یکی از پولدار ترین مدرسه ها تو کره_ _ست

و اینکه بدونین دیگه مدرسه جیمین یکی از پولدار ترین مدرسه ها تو کره_ _ست

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

سعی کنید تو تصوراتتون یه مدرسه اینجوری بسازین 🍀

تا پارت بعدی 🌗

gambling ♧ Yoonmin Where stories live. Discover now