Part Two: Betrayer

42 10 0
                                    

اونجرز: فداییان حسین

پارت دوم

کلثوم با صدای جیغ مهین سه متر پرت می‌شه هوا و می‌فهمه یکی این وسط رو کار بوده. با سرعتِ میگ میگ خودش رو به اتاق می‌رسونه، مجتبی که تو یه اتاق دیگه درحال کص... چیز یعنی قصه گویی بود به سمت اتاق دیگه میاد اما قبل از اینکه به ورودیش نزدیک بشه کلثوم جلوش رو میگیره:
کلثوم: خاک عالم... کجا کجا مجتبی خان، نامحرمی مثلا!
مجتبی هم با حالت معصومی می‌گه: چه خبرته کلثوم خانم بی منو بخور!
کلثوم می‌گه: اَه اَه تو رو بخورم؟ *حالت کسی که چندشش شده رو می‌گیره، روشو اونور می‌کنه
ولی زیر لب می‌شنوه که مجتبی می‌گه: تو همون امیر رو بخور...
کلثوم سریع مهین رو هل می‌ده داخل اتاق و در رو می‌بنده و وقتی اون دو نفر رو می‌بینه سریع دیوار رو نگاه می‌کنه و به اون یکی می‌گه:
هوتن خان بسه دیگه اگه ایرادی نداره بلند شو از روش
حمیدرضا که از شدت شرم ( و البته یذره هم کارای دیگه ) خیس عرق شده با لحن خجالت زده‌ای می‌گه: عذر می‌خوام خواهرا یک دقیقه اجازه بدید.
و زیر لب اضافه می‌کنه: وقتی بدون در زدن مثل گاو میاید تو همین می‌شه دیگه.
مهین که تازه نفسش اومده سر جاش، خودش رو جمع می‌کنه و خطاب به کلثوم می‌گه:
باید اینو جمعش کنیم. بقیه تکیه بفهمن آبرومون می‌ره بدبخت می‌شیم.
کلثوم هم سرش رو به نشانه تایید تکون می‌ده و می‌گه:
آره، مهین راست می‌گه. سریع خودتون رو جمع و جور کنید باید حرف بزنیم.
هوتن که الان شلواراش رو پوشیده و داره پیرهن مشکیش رو تنش میکنه و به حرف اومده می‌گه:
کلثوم، جان مادرت به کسی نگو. آبروم می‌ره به علی قسم.
کلثوم که عصبی شده و مجلس رو همینجوری ول کرده و اومده تو اتاق اول مهین رو می‌فرسته که بره بیرون:
کلثوم: مهین جان برو بیرون بگو خوبی و مجلس رو بگیر دستت من اینجا باید با این کصکشای خیانت‌کار حرف بزنم.
مهین می‌ره بیرون و کلثوم سرش رو تکون میده و با نگاهش جمله "خاک بر سرت" می رسونه و شروع می‌کنه:
کلثوم: حواستون رو جمع کنید عنترا. الان اگه یکی از مهمونا می‌دید داشتید چه غلطی می‌کردید و آبرومون می‌رفت چه گهی می‌خواستید بخورید. اصلا می‌دونید چیه؟ باید زنگ بزنم به رستم خان. اون می‌دونه چطوری چوب کنه تو کونتون.
کلثوم همین که خواست گوشیش رو در بیاره و شماره رستم رو بگیره هوتن گوشی رو از دستش می‌کشه و می‌گه:
کلثوم، ببین اگه بخوای به کسی بگی منم می‌گم هرشب پشت هیئت به امیر می‌دی. اینجوری بی حساب می‌شیم.
کلثوم می‌گه:
ای مادر ج... فک کردی که چی؟ هیچ گناهی بالاتر از خیانت نیس...تو داری به علی خیانت میکنی،
باید زنگ بزنم به رستم خان یا حاج حسن بیان جمعتون کنن. امروز من دیدم، فردا یا شاید اصلا شب یکی دیگه یا یه غریبه یا اصلا علی دید شمارو چه گهی میخوای بخوری اون وقت؟ خاک بر سر علی که به تو می‌داده. خودت رو بکشی هم من به یکیشون زنگ می‌زنم بیان اینجا تکلیف مشخص بشه. فردا بشنون من می‌دونستم و لب باز نکردم رسوا می‌شم. رسوا که هیچی. رستم خان از کون دار می‌زنه من رو!
گوشیش رو از دست هوتن می‌کشه و به غرغرهای هوتن و التماس‌های حمیدرضا توجهی نمی‌کنه و کونش رو می‌کنه سمتشون و شماره رستم خان رو می‌گیره.
کلثوم: الو؟ سلام رستم خان عزاداریت قبول باشه. رستم خان، می‌خواستم راجع به یه رسوایی باهاتون حرف بزنم... چی؟ نه بابا کسی حامله نشده. فقط زود خودتون رو برسونید مجلس زنونه. بله اضطراریه. منم اینجام زود بیاید. خدا قوت.
کلثوم تلفن رو قطع می‌کنه و هوتن که متوجه می‌شه چقدر بگا رفته چمباتمه می‌زنه و دستش رو به حالت "بگا رفتم" می‌زاره روی سرش.
رستم خان سر می‌رسه و اون دوتا کره خر رو می‌بینه و جد و آبادشون رو به فحش خارمادر می‌بنده ( جای خالی حاج حسن حس میشه ) .
بعدش به کلثوم می‌گه صداش رو در نیاره تا بعد از دهه اگه حاج علی بفهمه خیلی بد میشه؛ بعدش رستم خان این‌ دوتا کره‌خر رو می‌بره بیرون تا به باد کتک بگیرتشون؛ اما امیر از ناکجا آباد مثل اجل معلق جلوشون سبز می‌شه:
امیر: حاجی چی شده چرا این دوتا بدبخت رد گوشاشون رو پیچوندی؟ داشتن کارای بد بد می‌کردن؟ ( با یه چشمک کج و کوله )
رستم خان که نمی‌خواد تعداد بیشتری بو ببرن از فاجعه، سریع اولین دلیلی که به ذهنش می‌رسه رو می‌گه:
نه، کصپدرا داشتن تو شربتا می‌شاشیدن.
امیر: خب داشتن می‌شاشیدن دیگه چیز جدیدی نیست چرا می‌زنیشون؟
امیر میاد جلو تا اون دوتارو از دست رستم خان نجات بده که رستم خان چنان نگاه غضبناکی نثار امیر می‌کنه و می‌گه: نکنه تو هم کونت می‌خاره؟ امیر عقب می‌کشه و دستاش رو به نشونه تسلیم میاره بالا و می‌گه: من گوه بخورم کونم بخاره، الان می‌رم، الان می‌رم!

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 31, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

اونجرز: فداییان حسینWhere stories live. Discover now