Part - 4
─
"آروم باش آروم باش فقط یه چک کردنه، ما که توی یه فیلم ترسناک نیستیم."
نفسش رو فوت کرد و بدون مکث از سوراخ دوربین در به بیرون نگاه انداخت.
"شتتتت."
با بدن پخش شده روی زمین، دادی بلند کشید و بعد که یادش اومد چه چیزی پشت در دیده بلافاصله بلند شد و در رو باز کرد.
با لبخند دستپاچه و مسخرهای، سر و وضعش رو درست کرد و روبه پسر فرفری مو بلند که یه ست لی تنش بود ایستاد و سلام داد.
"عا، سلام پارک جیمینی، من-یه-نه خب میدونی من از طرف یه نفر فرستاده شدم ک خودت هم میدونی دیگه آره، پس آره عا نه ببین، شت فاک بهش."
پسر مضطربتر از خودش، نفس عمیقی کشید و جعبهی تو دستش رو توی بغل جیمین حیرت زده با دهان نیمه باز انداخت.
"این برای توعه همین، فعلا."
جیمین خیره رفتن پسر رو دنبال کرد و در رو بست.
با صدای دراومدن میویی کشیدهی دیگه، دوباره و متفاوت، متوجه چیزی که توی جعبه بود شد.
سریع بادش خوابید و از داغی کلهش دادی بلند کشید.
"میکنمتتتتت مرتیکهههههههههه."
YOU ARE READING
Yoonmin | 𝐀𝐔
Fanfiction『 عی یـو ها 』 - | • خب این بوک تغییر کرد به بوک عی یو ها، یعنی یه مجمومه از عی یو های کوتاه ، مختص یونمین/مینیون. | • درمورد ژانرشون و اسمشون اول تیتراشون هست یسریاشونم احتمالا دو یا سه یا حتی چهار پارت شدنم داره که توی هرکدوم با اسماشون مشخصه