Black cat

380 74 5
                                    

Part - 7

به آرومی و حواس پرت دستگیره‌ی در رو فشرد و با لگد پا بازش کرد، کمر جیمین رو محکم بین دست‌هاش گرفت و پاهاش رو از پشت چفت کمرش کرد.

لحظه‌ای از جیمین خمار با صورت سرخ شده‌ش جدا شد و به همون نزدیکی گفت.

"هیش، فقط یه لحظه صبر کن بیرون ببرمت اینجا گرمت می‌شه، جام تنگه."

جیمین تند تند سرش رو بالا و پایین کرد و از خجالت سرش رو توی گردن یونگی مخفی کرد.

از ماشین بیرون اومدن و پسر توی بغلش رو روی کاپوت قرار داد.

"یکم هنوز به خاطر موتور و باطریش داغه ولی اوکی می‌شه."

جیمین بدون هیچ مشکلی عقب رفت و از توی بغلش بیرون اومد.

از نگاه کردن به چشم‌های نرمال یونگی خجالت می‌کشید و روش نمی‌شد حتی دوباره اون روی پررو بودنش رو بروز بده.

مرد با خنده، چونه‌ش رو بین انگشت‌هاش گرفت و سمت خودش چرخوند.

"از هیچی خجالت نکش پیش من."

بعد نگاه خیره‌ش به چشم‌های پسر، لب‌هاش رو جلو برد و شروع به بوسیدن همدیگه کردن و دوباره به هم نزدیک‌تر شدن.

دست‌هاش رو رو دور گردن مرد بلندتر از خودش گره زد و پاهای بازش رو دور کمرش سفت کرد و پایین تنه‌ی داغش رو بیشتر نزدیک دیک برجسته‌‌ش برد و لمس داغیش باعث تیر کشیدن وحشتناک زیر دلش شد.

ناله‌ای وسط بوسه سرداد و کم کم از گرمای تنش شروع به درآوردن لباس خودش و یونگی کرد.
اتصال لب‌هاشون رو جدا کردن و به پیشونی هم تکیه دادن، یونگی به تشنه بودن جیمین خندید و بهش کمک کرد تا زودتر از شر شلوار توی تنش که دیکش رو پوشونده بود، خلاص بشه.

جیمین که صدای خنده‌ش رو شنید با چشم‌های خمار به یونگی‌ای که خیره بهش بود، نگاه کرد و منتظر موند تا اون دیک لعنتیش رو از داخل شلوار بیرون بیاره.

"نخند، از لحظه‌ای که دیدم چجوری داخل اون دختر می‌کوبیدی توی تمام ساعت و فضای ذهنم خودت رو جا کردی."

یونگی با شنیدن این حرف بلندتر خندید و گفت

"پس یعنی می‌تونم گردنت رو مثل یه گرگ خونی کنم."

صداش با رفتن لب‌هاش روی گردن جیمین کم کم خفه شد و نفس‌های داغش زیر لاله‌ی گوشش همه‌ی بدنش رو سست کرد و دراز کش شد روی کاپوت.

با گاز گرفتن و مکیده شدن پوست تنش توسط گرگ روش، دست‌هاش رو از پشت توی موهای پسر فرو برد و با چشم‌های نیمه بسته گفت

"مثل یه گرگ که نه ولی مثل یه گربه آره."

یونگی بی توجه به تیکه‌ی پسر، گازی محکم از شاهرگ گردنش گرفت و باعث کشیده شدن بیشتر موهاش توسط دست‌های کوچیکش شد.

Yoonmin | 𝐀𝐔Donde viven las historias. Descúbrelo ahora