{Earth 838}
"کاپیتان کارتر، موقعیت داریم."
"تو راهم تاشا.موقعیت چیه؟"
"یکم پیچیدست، باید خودت بیای
و ببینی." تاشا جواب داد.
---
تقصیر بروس بود. اره. خود خودش.
اون انقدر بهش گفت دست نزنه که
تونی وسوسه بشه. اخ. تونی سردرد
داشت. حس یه هواپیمای سقوط کرده
رو داشت. نور سفیدی توی چشماش
خورد. نور سفید؟ نکنه که این زندگی
پس از مرگه؟ نه، تونی آماده مرگ نبود.
اون کلی کار داشت که باید انجام میداد.
ساخت و تموم کردن پروژه ها توی
کارگاه. کریسمس پارتی، تولدش، نوشتن
فحش روی دیوار کلینت، خوردن دونات،
شستن ظرفها (سخت ترین کار البته)
و.....و قرار گذاشتن با کپسیکل راجرز.
خیلی خوب، شاید ظرف شستن سخت
ترین توی لیست کارای آینده تونی نبود.
و این عادلانه نبود. اصلا عادلانه نبود.
ولی واقعا، اون مرد از داستان های الهه
های یونان اومده بود. چشم های آبی
اقیانوسی، لب های صورتی نرم با موهای
طلایی کوتاه که توی مبارزه و یا درگیری
با هایدرا روی صورتش تاب میخوردن.
اه، چرا داشت الان به این فکر میکرد؟
شاید فرشته ای که میومد بالای سرش
استیو بود. اون یه فرشتست اره؟ نه؟
این حد از جذابیت باید غیر قانونی باشه.
اه، اون الان باید خیلی از دست تونی
عصبانی باشه.....اوکی...شاید تقصیر
تونی بود. که نمیدونست چه اتفاقی افتاده.
{Earth 615}
Avengers Tower (Flashback)
"تونی، اگه جای تو بودم بهش دست
نمیزدم." تونی به بروس نگاه کوتاهی
کرد و محلش نذاشت. "اها، حالا هرچی."
"ثور گفت تا برمیگرده مواظبش باشیم
نه اینکه روش آزمایش کنیم." تونی پوفی
کرد. "بنر، تو خیلی خسته کننده ای."
بروس با تأسف سر تکون داد و از
آزمایشگاه رفت بیرون. "باشه، هرچی
شد گردن خودته....."
( که چی مثلا؟) تونی با خودش فکر
کرد. (میخواد چی بشه مثلا؟ یه آسمون
خراشی چیزی بشه یا چاله مرگ پیدا
بشه؟ چرا انقدر الکی نگرانه......) تونی
به گردنبد طلایی با گویی آبی و طرح
درختی طلایی توی دستش اخم کرد.
گردنبند شروع به درخشش و لرزش
کرد. تونی چشماش گرد شد. شت!
تونی یکدفعه از گردنبند فاصله گرفت.
"لعنتی! بروس!"
YOU ARE READING
what if ..? (Tony Stark Volume)
Adventureیه درس برای تونی استارک! که به چیز های آزگاردی که ازشون چیزی نمیدونه دست نزنه! #stony سلام مفتخرم از آشناییتون و اینکه اینجا عجیب ترین و مضخرف ترین داستان های مارول رو میگیم✨👁️👄👁️