Earth 838}
و بوممم! تونی اینجا بود. تونی با
یاداوردن اتفاقات چند دقیقه پیش
(یا چند ساعت پیش....اون نمیدونست
چقدر زمان گذشته) از جاش بلند شد.
و اه! اون روی صخره بود. تو ناکجا
آباد. عالیه! بدتر از این نمیشه.
"فرایدی؟" تونی پرسید و بعد از چند
لحظه هوش مصنوعی جواب داد.
"قربان، باتوجه به موقعیت سنگ روی
گردنبند باعث ایجاد پورتال و جا به
جایی شما به این مکان شده. نظریه
عجیبیه اما به احتمال ۷۹٫۴۵ شما در
یک بعد دیگه هستید." تونی حس کرد
بدنش برای چند لحظه خشک شده.
"اه لعنتی، حاضرم ۷۰ سال توی یخ
باشم." تونی با خستگی گفت و صدایی
از پشت جوابش رو داد.
"به من اعتماد کن، تو نمیخوای."
صدای زنونه با خنده گفت و تونی
برگشت. اوکی.....وات د فاک
وات د فاک. یعنی وات د فاک. زنی
قد بلند با موهای سیاه روی شونش و
سپری تقریبا آشنا برای تونی توی دستش
با لبخند گفت و تونی اون زن رو شناخت.
پگی کارتر. خود خودش بود. انگار از
توی عکسهای قدیمی سیاه و سفید به
صورت رنگی بیرون اومده بود. با سپر
و یونیفورم کپ....تونی لامپی روی سرش
روشن شد.
"تو....تو...این ممکن نیست." پگی
خندید. "اه انتونی، تو هیچ ایده ای
نداری که چی ممکنه دوست من."
{Earth 616}
"بروس، منظورت چیه که تونی
نیست؟" کلینت که با یه لیوان قهوه
هنگ به بروس نگاه میکرد اینو گفت.
"گردنبندی که ثور اورد، تونی گفت
که میخواد ببینه چیه و چیکار میکنه
درحالی که من نزدیک سی بار گفتم
که دست بهش نزنه و تونی بهش دست
زد و من بیرون آزمایشگاه بودم که
صدای داد و فریاد تونی رو شنیدم و
دویدم داخل که دیدم تونی نیست.
گردنبند هم نبود. بقیه هنوز از ماموریت
نیومدن؟" کلینت سر تکون داد.
"پسر، اون گردنبند چه کوفتی بود
دیگه؟ اه، آزگاردی ها هم با جادو جنبل
های عجیبشون." کلینت با اخم گفت.
"ثور مارو میکشه."
"فکرنکنم. ولی اودین حتما مارو میکشه."
بروس اینو گفت و کلینت آب گلوش رو
قورت داد. "چطور میخوایم برش گردونیم؟"
بروس بهش نگاه کوتاهی انداخت.
"سوال خوبیه کلینت..."
YOU ARE READING
what if ..? (Tony Stark Volume)
Adventureیه درس برای تونی استارک! که به چیز های آزگاردی که ازشون چیزی نمیدونه دست نزنه! #stony سلام مفتخرم از آشناییتون و اینکه اینجا عجیب ترین و مضخرف ترین داستان های مارول رو میگیم✨👁️👄👁️