عاشقی؟ براش تلاش کن
حداقلش بعدا حسرت کارهای که میتونستی انجام بدی ولی انجام ندادی رو نمیخوری.
~~~~~~~
" Yoongi "درحالی که به دیونه بازی هاش میخندیدم سری به عنوان تاسف تکون دادم.
این دختر تو اوج نا امیدی و دوران بد زندگیم سر و کله اش پیدا شد، اونهم اندازه من با وجود خانواده اش اذیت شده.
حتی الان که مدیریت شوکاکو رو داشت ولی انگار بیشتر عروسک خیمه شب بازی اونا بود.
میدونستم گارد گرفتگی امروزش بخاطر حوادث چند سال قبل و ماجرای که روز ازدواجمون اتفاق افتاد بود.
من همیشه اون رو امیغوی خودم میدونستم شاید همین نزدیکی بیش از حدمون دلیلی بود برای اینکه این همه سال خانواده هامون شکی به رابطه ما نکند، و ما خیلی راحت به عاشقیمون برسیم.
ساکورا: یونگی؟
نگاهش کردم" بله " چیزی بود که زمزمه کردم، گونه ام رو نوازش کرد.
ساکورا: مطمئن باشم خوبی؟
نمیدونستم دروغ بگم جلسه و شام امشب به اندازه کافی انرژی منو از بین برده بودند، مین بزرگ نباید میفهمید شب مراسم چه اتفاقی افتاد.
+تقریبا گیجم، جلسه امروز صبح خیلی ازم انرژی گرفت، و امشب دیدن اونا قراره بیشتر اذیت بشم.
سری به عنوان تایید تکون داد میدونستم میتونه درک کنه از چی حرف میزنم.
ساکورا: اونا و ما جزئی از چبولیم ولی مبینی از قشر ضعیف جامعه ضعیفتریم، نه قدرت داریم به رویاهامون برسیم نه قدرت اینو داریم که عاشق بشیم چون یه چیزی تو گوشه های ذهنمون بهمون هشدار میده.
سری به عنوان تاییدتکون دادم،حرفاش درست بود اقشار جامعه خیلی دوست داشتن جای حکومت نظامی اونا باشن.
ولی چه تصورات مزخرفـ.....
نگاه کنجاوم رو به وسیله ای که از طبقه بالا افتاده بود زمین دادم با فهمیدن اینکه اون چیه تنها
+بــــخــــوابـید رو زمین
رو فریاد زدم بی توجه هر واکنشی تنها ساکورا رو به سمت خودم کشیدم، اون همراه خودم خوابوندم رو زمین با انفجار شدید بمب، و پرت شدن بدنم برخورد کمرم به ستون باعث شد نفس کشیدن رو فراموش کنم.
تنها بوی دود و خون، صدای جیغ و گرمای شدید بود که لمس میشد.
گوشام زنگ میزد و تنها یک چیز گوشه ذهنم بودن اون کارش رو شروع کرده بود.

BINABASA MO ANG
𝑶𝒖𝒓 𝒃𝒆𝒕𝒂
Werewolfمن یه بتام ، نه رایحه اغواگر امگا رو دارم نه سلطه گری الفا ! همیشه دسته دوم محسوب میشم و شخصی حتی کوچکترین اهمیتی به من نمیده . ولی ترن هوایی همیشه یجا متوقف نمیشه ! ⩥↬𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝑶𝒖𝒓 𝒃𝒆𝒕𝒂 ⩥↬𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:omegavers,Romans,smut,Action ⩥↬𝐂𝐨𝐮�...