part 3

222 21 10
                                    

سلام دوستان میدونم خیلیییییییی دیر شده من متاسفم واقعا نمیخوام بهونه تراشی کنم واقعا درک میکنم چقدر سخته دیر به دیر فیکی که میخونی پارت بده بازم متاسفم


یونگی جوری با التماس صحبت کرده بود و رایحه تلخ شدش رو آرام کرده بود و جاش رو به رایحه دلپذیر و خنک گیلاس تغییر داده بود که پدرش گاردش رو پایین کاملا پایین آورده بود.

و از آن طرف راننده به طوری مسخ صدای فرشته مانند یونگی شده بود که ، بدون اینکه کنترلی روی خودش یا توجهی به آقای مین که در کنار یونگی نشسته بود داشته باشد از درون آینهِ ، داخل ماشین به یونگی خیره شد که با دیدن چشم های نیمه پر از  اشکش دلش می‌خواست با تمام وجود یونگی رو در  آغوش بگیرد ، روی لب ها و تمام بدنش را با بوسه بپوشاند ، مارکش کنه و با تمام قدرت داخلش ضربه بزند جوری که یونگی از لذت گریه کند و جیغ بزند .

راننده از آینه ماشین داشت به یونگی نگاه میکرد و تصوراتش رو تجسم میکرد که با یکم دقت متوجه چشم هایی شد که با خشم به او نگاه می‌کردند و صاحب آن چشم ها کسی نبود جز آقای مین .

آقای مین طوری با چشم غره و خشم به راننده نگاه میکرد که انگار میتوانست از داخل چشم هایش افکار و تصوراتش رو ببیند.

آقای مین جوری با عصبانیت نگاهش می‌کرد و دندان های خود را بهم می فشرد که انگار میخواست با دندان هایش راننده خطا کار خود را پاره پاره کند .

تنها کاری که راننده توانست از ترس ، در آن موقعیت سخت انجام دهد سر به زیر شدن برای نجات از نگاه های عصبی و خشمناک آقای مین بود.

راننده دلش نمی‌خواست که به سرنوشت سر آشپز سابق آقای مین دچار شود که بخاطر هوس خود نابود شده بود .

در ۱۲ سال پیش یعنی زمانی که یونگی فقط هشت سالش شده بود و بخاطر شیطنت های زیادی که در شب تولدش کرده بود مریض شده بود و در تخت خواب خود بی‌دفاع و آرام افتاده بود ، و مادر و پدرش هم که به خاطر روز تولد یونگی همه قرار های شرکت رو کنسل کرده بودند حالا کلی کار روی سرشون ریخته بود و از یونگی دور بودن.

پس سر آشپز از این فرصت استفاده کرد و در غذای یونگی داروی تحریک جنسی ریخت که به او تجاوز کند و از یونگی در حین رابطه عکس بگیرد تا هم از عکس ها برای تهدید آقای مین استفاده کند هم عکس ها را به آدم های مریض پدوفیلی بفروشد اما هنوز دستش را به سمت یونگی دراز نکرده بود که آقای مین مچش را گرفته بود و بعد از اینکه فهمیده بود سر آشپز چه قصدی داشته کاری کرد که درس عبرت همه بشود
و همه بفهمند اگر بخواهند به یونگی آسیبی بزنند باید تاوان پس بدهند .

پس آقای مین دست ها و پاهای سر آشپز را قطع کرد،
  چشمانش رو کور کرد،گوش هایش را کر کرد و بعد از هشت روز تجاوز کردن به سر آشپز او را کنار اعضای بدنش خواراک سگ های هار بیابان کرد

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 10 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

locked upWhere stories live. Discover now