این داستان در مورد هری استایلز و رزالی نایت هست.هری یه پسره موفق توی دبیرستانش هست و این داستان یکم شبیه هری پاتره (: ولی خیلی کم.رزالی نایت از نژاد کم یاب تالن هست که یعنی رنگ چشم عجیب و داشتن بال.این دختر بخاطر مسخره بازیا و اسیب هایی که به مدرسه هاش زده اخراج میشه و میفرستنش به دبیرستان سخت گیری که هری توش هست ولی اون با دوست پسرش میاد و زیاد نمیگذره که اون دختره شاد و اهل مهمونی و عشق وحال سخترین ظربه های ممکن رو پشت سر هم میخوره و به معنی کامل تنها میشه ولی در این موقعیت هری قهرمان و تنها کس اون میشه و هری حسی به اون پیدا میکنه که به هیچ کس پیدا نکرده ولی اون دختر زخم اش عمیق تر از این حرف هاست و هری میخواد اون زخم رو براش طوری خوب کنه که حتی کوچیک ترین جایی ازش نمونه.ولی اون دختر هم عاشق هری میشه ؟یا دست به انتقام میزنه؟این سوال ها ذهن هری رو مشغول کرده ولی اون در هر حال کنار اون میمونه....
ازتون میخوام همایت کنین (vote&like&comment)
YOU ARE READING
Afsoon
Fanfictionاسم من هری استایلز هست.من یک زندگی نرمال و خوب داشتم تا اینکه چشم های بنفش اون دختر منو تصخیر کرد وقتی که اون داخل دبیرستان جادو شد.ولی اون یک نژاد تالن بود و من یک جادوگر با موفقیت هایی که منو از بقیه جدا میکرد چون من شجاع و کله خر تر از بقیه بودم...