You Are My Light (Completed )

part 7

جیمین گوشه ی مبل سرمه ای رنگش جمع شده بود و به زندگیش فکر می کرد.

فاحشه مدت طولانی در حال انجام کارش بود ولی انگار وقت بازنشستگی بود.

دیروز با یک نفر رابطه برقرار کرد ولی هیچ لذتی نبرد.

هر ثانیه مثل یک شکنجه به نظر می رسید.

جیمین نفس عمیقی کشید ولی در نهایت به تصمیمش عمل کرد.

تصمیم گرفته بود به پسر پاکی تبدیل بشه تا اگر دوباره پسرش رو دید ، لایق مرد زندگیش بودن باشه.

به همین دلیل بلند شد.
اول به‌ سراغ آشپزخونه رفت و بعد از برداشتن کیسه ی مشکی رنگی که زیر کابینت گاز قرار داشت ، در یخچال رو باز کرد.

اول کلم بروکلی هایی که امروز خریده بودشون رو برداشت و داخل کیسه ریخت و بعد کرفس و کلم رو توی کیسه ریخت.

در یخچال رو بست و این دفعه سراغ کابینتی که در بین گاز و ماشین ظرفشویی بود ، رفت.

شکر قهوه ای ، برنج قهوه ای ، نخود فرنگی رو توی کیسه ریخت.

جیمین امروز دیگه قرار نبود به کالری اهمیت بده.
دیکه قرار نبود هر روز ورزش کنه.
دیکه نیازی به میکاپ هایی که کیوت تر نشونش می دادن ، نداشت.

جیمین قصد داشت پسر خوبی بشه!

موبایلش که همیشه توی همراهش بود رو برداشت و بازنشستگیش رو با دادن پیام به سویون ، به صورت رسمی شروع کرد.

( دیگه دنبال مشتری نگرد سویون نونا
من می خوام پسر خوبی بشم)

و بعد روی دکمه ی فرستادن کلیک کرد و بعد موبایلش رو دوباره به جیبش برگردوند اما بعد لحظه ای متوقف شد و موبایلش رو به سمت مبل تک نفره پرت کرد.

جیمین برای این که به یک پسر خوب تبدیل بشه ، باید با جیمین قبلی متفاوت می بود.

جیمین قبلی لباس های جذب می پوشید ولی این جیمین..

به سمت کمدش که توی اتاقش قرار داشت دوید و با باز کردنش ، با انبوهی از لباس های جذب و تیره رنگش رو به رو شد.

جیمین حال یک هودی زرد همراه با با شلوار ورزشی زرد رنگ پوشید و برای اولین بار به تیپش اهمیت نداد ، جیمین آینده هم تمان لباس های جذب و تیره رنگش رو به کیسه پلاستیکی مشکی رنگ و بعد از اون سطل زبان منتقل می کرد.

امروز روز خوبی بود و شاید به همین دلیل جیمین تصمیم گرفت بیرون بره و بعد از مدت یک نودل فوری بخوره!

بعد از برداشتن کیسه ی پلاستیکی که فعلا شامل مواد غذایی کم کالری می شد ، به بیرون رفت.

با باز کردن در نفس عمیقی کشید و به حیاطی که به لطف مادرش پر از گل و گیاه بود ، کمی خیره شد.