_تو همون دختره ای که قراره دردسر درست کنه ؟
_چی؟
همون موقع اون پسر خوشگل ,زین امد بالا
_سلام سوگند
اون گفت و اون موفرفری هم زمزمه کرد
_منظور منم همین بود
چشم غره رفتم از جام بلند شدم و رفتم نزدیکش
_سلام زین! هی این پسره کیه که هی تیکه میندازه ؟
_زین به این دختر پرو بگو من اسم دارم
_هی آقای اسم دار چقدر باهوشی اگه اسمتو میدونستم نمیپرسیدم
غر زدم و دستامو به کمرم زدم
زیرلب گفت
_دختره ی خنگ
_چ...چی؟
سعی کردم بهش حمله کنم که زین از پشت گرفتم
_هی هی سوگند اون قوی تر از توئه بزار من بزنمش
یکم خندید و تا اروم گرفتم ولم کرد
تیشرت سفیدم رو صاف کردم
_اسمش هریه
برگشتمو یه نگاه معنی دار به اون گوسفند چشم سبز کردم
_زین تو گرفتن دوست یا دوست پسر حیوون خونگی یا هرچی که هست بد سلیقه ای
زین از کنارم بی اهمیت رد شد کنار هری نشست و بقلش کرد
اون لباشو روی صورت هری چسبوند و گفت
_اون بهترین دوست پسر جهانه
هری پسش زد و آروم جیغ زد
_من چندبار باید درخواسته ازدواجتو جلو لویی و پسرا رد کنم زین؟
با شوخی گفت و زد تو سینه ی زین
بی اختیار زدم زیر خنده
و جفتشون با چشمای گرد شده بهم نگاه کردن
حس میکنم داره از این پسرا خوشم میاد :))))))
DU LIEST GERADE
Accident (Zayn Malik)
Fanfiction((Accident)) زین با دختری به اسم سوگند تصادف میکنه و یکم که با دختر حرف میزنه متوجه میشه از ایران امده برای درس ولی به دلایلی از دانشگاه اخراج شده پای این دختر حسابی اسیب دیده شغل و درس و خوابگاه رو از دست داده پس زین تصمیمی میگیره که بهش کمک کنه و...