قسمت پنجم

108 22 9
                                    

_تو همون دختره ای که قراره دردسر درست کنه ؟

_چی؟

همون موقع اون پسر خوشگل ,زین امد بالا

_سلام سوگند

اون گفت و اون موفرفری هم زمزمه کرد

_منظور منم همین  بود

چشم غره رفتم از جام بلند شدم و رفتم نزدیکش 

_سلام زین! هی این پسره کیه که هی تیکه میندازه ؟

_زین به این دختر پرو بگو من اسم دارم

_هی آقای اسم دار چقدر باهوشی اگه اسمتو میدونستم نمیپرسیدم

غر زدم و دستامو به کمرم زدم

زیرلب گفت

_دختره ی خنگ

_چ...چی؟

سعی کردم بهش حمله کنم که زین از پشت گرفتم

_هی هی سوگند اون قوی تر از توئه بزار من بزنمش

یکم خندید و تا اروم گرفتم ولم کرد

تیشرت سفیدم رو صاف کردم

_اسمش هریه

برگشتمو یه نگاه معنی دار به اون گوسفند چشم سبز کردم

_زین تو گرفتن دوست یا دوست پسر حیوون خونگی یا هرچی که هست بد سلیقه ای

زین از کنارم بی اهمیت رد شد کنار هری نشست و بقلش کرد

اون لباشو روی صورت هری چسبوند و گفت

_اون بهترین دوست پسر جهانه

هری پسش زد و آروم جیغ زد

_من چندبار باید درخواسته ازدواجتو جلو لویی و پسرا رد کنم زین؟

با شوخی گفت و زد تو سینه ی زین

بی اختیار زدم زیر خنده 

و جفتشون با چشمای گرد شده بهم نگاه کردن

حس میکنم داره از این پسرا خوشم میاد :))))))

Accident (Zayn Malik)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt