تو همون حالت بودیم که دوباره مزاحم رسید
اون دختره ی لوسه بی خاصیت باز هم امد
با یه لباسه لوس و مسخره
دامنش گلهای درشت صورتی داشت و کمر بند پهن و قهوه ای
که تا سر زانوش بود و چین میخورد
و تاپ سرخابی
اه حالم بهم خورد
با ناز از پله ها بالا امد و موهای بلوندشو پشت گوشش زد
_سلام هری
_هی سلام سمی
_عییی
زین زد به پهلوم
_هیششش
زمزمه کردم
_چندش آوره بی سلیقه
هری یکم سرخ شده بود
حرکات اینا از رفتار عاشقانه ی زین هم برام چندش تر بود
(اصولا از گی ها متنفر نیستم )
همه خیره بودن
احساس کردم زمان رو متوقف کردم
همون لحظه ای که کم کم باورم شد
و خواستم هز چی چی؟
هز؟
اها ببخشید
هری
هری رو بدزدم و از اینجا بزنم بیرون
زین بلند گفت
_بریم یه چیز بخوریم
هی دختر؟کجایی؟ تو ام بیا
_چی؟
_میریم پایین تو ام بیا
_ها
_چی میگی تو ؟
_زر میزنم ولش کن
_چی میگی بابا نمیفهمم
دستمو گرفت و حس کردم رو آسمونم
وای من چمه؟
چرا انقدر چرت و پرت میگم؟
حالم از خودم بهم میخوره
هووی با خودت درست صحبت کن!!!!!!!
اگه نکنم چی میشه؟
_هیسسسسسسسسسسس! بسه
دیوانه شدمممممممممممممم
هری به من خیره شده بود
DU LIEST GERADE
Accident (Zayn Malik)
Fanfiction((Accident)) زین با دختری به اسم سوگند تصادف میکنه و یکم که با دختر حرف میزنه متوجه میشه از ایران امده برای درس ولی به دلایلی از دانشگاه اخراج شده پای این دختر حسابی اسیب دیده شغل و درس و خوابگاه رو از دست داده پس زین تصمیمی میگیره که بهش کمک کنه و...